فَن برند ، مشاور برندسازی کسب و کارها

برندسازی بر اساس دانش مدیریت استراتژیک برند و طراحی برندهای کسب و کار

فَن برند ، مشاور برندسازی کسب و کارها

برندسازی بر اساس دانش مدیریت استراتژیک برند و طراحی برندهای کسب و کار

۹ مطلب با موضوع «برند سازی» ثبت شده است

6-  لحن برند منحصربه‌فرد تان را تشکیل دهید

لحن شما به مأموریت‌ها ،  ارزشها ، مخاطبین ، داستان برند و صنعتی که در آن فعالیت می‌کنید بستگی دارد.

لحن برند نحوه بیان محتوای شماست که ممکن است یکی از انواع زیر باشد:

  • حرفه‌ای
  • دوستانه
  •  آمرانه
  • فنی
  • تبلیغی
  • محاوره‌ای
  • عالمانه
  • و ...

عوامل زیادی وجود دارد که می‌تواند لحن برند شما را تحت تأثیر قرار دهد. اگر لحن برند درستی را پیدا کنید و از آن بدرستی استفاده نمایید، بیشترین شانس برای ارتباط با مشتری‌هایتان و مخاطبانتان خواهید داشت.

لحن برند شما زمانی بیشتر اهمیت پیدا می‌کند که بخواهید مقالات وبلاگ یا پست‌های رسانه‌های اجتماعی را منتشر کنید. حفظ یک لحن مناسب به " تصویر برند " شما کمک می‌کند و اگر در کانال‌های متعدد به شیوه‌ای یکسان به کار برود تصویر ذهنی مخاطبان از برند شما یکسان خواهد بود.

 

7- شخصیت برندتان باید بدرخشد

مشتریان به دنبال یک کسب ‌وکار یا شرکتی که مشابهش زیاد است ؛ نیستند. مثلا آنها دنبال کافه‌ای مانند همه‌ی کافه‌های دیگر نمی‌گردند. آن ها به دنبال یک تجربه‌ی تازه برای رفع نیازها و خواسته هایشان هستند.

در گام هفتم کاری کنید که شخصیت برند شما بدرخشد. اگر برند شما یک شخصیت باشد چه ویژگی‌هایی دارد؟ می‌توانید از شکل زیر الهام بگیرید.

 

 

 

 

 

8- داستان برند خود را ساخته و پرداخته کنید

برای اینکه یک برندینگ موفق داشته باشید، خیلی مختصر و مفید به مشتریان‌تان بگویید چه کسی هستید. از لحنی که برای برندتان انتخاب کرده‌اید، استفاده کنید.

داستان شما می‌تواند شامل موارد زیر باشد:

  • چه کسی هستید؟
  • از کجا وارد این صنعت شدید ؟
  • چه چیزی پیشنهاد می‌دهید؟
  • چرا دیگران برایتان اهمیت دارند؟

یک داستان برند فرصتی است برای برقراری ارتباط عاطفی مستقیم با مصرف‌کنندگان. معنایش این است که باید از زبانی استفاده کنید که سریعاً به دل بنشیند. ساده ، صادق و شفاف عمل کنید.

 

نمونه موردی : کفش‌های تامز

 

" شرکت تامز در سال ۲۰۰۶ توسط بلیک مایکوسی در کالیفرنیا راه‌اندازی شد. این شرکت که در زمینة تولید و طراحی کیف و کفش و عینک و قهوه فعالیت می‌کند فقط یک برند پرفروش نیست. بلکه بخشی از یک جنبش انسان‌دوستانه است. داستان این برند از زمانی آغاز می‌شود که بلیک مایکوسی طی سفری به آرژانتین با کودکان فقیری آشنا شد که بدون کفش زندگی می‌کردند. ایدة اصلی تأسیس شرکت تامز در همانجا شکل گرفت و بلیک تصمیم گرفت شرکتی ایجاد کند که بتواند علاوه بر سودآوری و فروش به کودکان نیازمند هم کمک کند.

طرح بلیک که بعدها با شعار«one for one» معروف شد به این معنی بود که برای هر محصولی که از شرکت تامز خریداری شود، تامز به یک فرد نیازمند کمک می‌کند. "

زمانی‌که درباره‌ی برندینگ موفق فکر می‌کنید، احتمالاً اولین چیزی که به ذهن می‌رسد، المان‌های تصویری است. ما تا به اینجای کار درباره‌ی این مرحله از روند برندسازی صحبتی نکرده بودیم. در این مرحله باید خلاقانه عمل کنید.

خلق یک لوگو و شعار برای برند شرکت‌تان مهیج‌ترین و شاید مهم‌ترین بخش برندینگ است. این لوگو همه جا دیده می‌شود. بنابراین برایش زمان بگذارید و هزینه کنید تا بتوانید چیزی استثنایی خلق کنید.

از طراح بخواهید یک راهنمای برند یا برندبوک و پالت رنگی تهیه کند که شامل موارد زیر باشد:

  • اندازه و طراحی لوگو
  • پالت رنگی با کدهای مربوطه
  • تایپوگرافی و فونت‌ها
  • آیکونوگرافی
  • عکاسی/ سبک تصویری
  • المان‌های وب مینیمال

 

9- برندتان را در همه‌ی جنبه‌های کسب‌ وکارتان وارد  و یکپارچه کنید

یک برندینگ خودساخته و موفق هرگز متوقف نمی‌شود. برندتان باید همیشه به چشم بیاید و هر جایی که مشتریان‌تان و مخاطبانتان هستند حضور داشته و آن را ببینند، بخوانند و بشنوند.

اگر یک مشتری وارد دفتر یا فروشگاه‌تان شود باید همان تصویری از برندتان در ذهنش به وجود بیاید که وقتی وارد سایت شما می‌شود. باید در محیط و عناصر  و المان های گرافیک محیطیِ برند شما نمایان و یادآور باشد. هر چیز ملموسی از کارت‌های ویزیت تا تبلیغات محیطی، تا بسته‌بندی و محصولاتتان باید با رنگ و لوگوی شما مزین و همسو باشد.

اطمینان حاصل کنید که برندتان همه ‌جا یک‌شکل و هماهنگ باشد. یک راهنمای برند یا دستوالعمل‌های برند تهیه کنید. در این راهنما المان‌های تصویری مانند رنگ، لوگو، فونت، شیوه‌ی عکس‌برداری و.. را ثبت کنید و همیشه به آن مراجعه کنید.

وبسایت‌ شما مهم‌ترین ابزار برای بازاریابی صحیح برندتان است. در طراحی وبسایت لحن، پیام ، هویت و شخصیت برندتان را وارد محتوای‌تان کنید. صفحات شبکه‌های اجتماعی‌تان باید هم به لحاظ بصری و هم به لحاظ لحن مطابق و عین برند شما باشند

 

10- به برندینگ‌تان پایبند باشید

اگر زمانی خواستید برندتان را تغییر دهید یا به اصطلاح ری‌برندینگ کنید ثبات و حفظ هماهنگی و یکپارچگی اهمیت بسیار خواهد داشت.

وقتی لحن‌تان را مشخص کردید همه جا باید از آن استفاده نمایید.

تمام گام‌ها را مستندسازی کنید و یک کتابچه‌ی راهنما بسازید.

اگر در برندینگ ثبات ، هماهنگی، هارمونی و یکپارچگی وجود نداشته باشد، هیچ فایده‌ای نخواهد داشت . بی‌ثباتی مخاطبان را گیج خواهد کرد و برندینگ در بلندمدت  صدمه خواهد دید .

مثال برندسازی: استارباکس

استارباکس یک قهوه‌فروشی پیشرو در جهان است و همواره خود را متعهد می‌داند که مردم را کنار هم جمع کند.

ماموریت استارباکس :  " الهام‌بخشی و پرورش روح انسانی شخص، فنجان و محله در یک زمان " .

به همین دلیل است که در هر فروشگاه وای‌فای رایگان، میزهای بزرگ و موسیقی آرامش‌بخش وجود دارد تا برقراری ارتباط و گپ‌ وگفت میان افراد آسان‌تر شود.

 

در مسیر برندسازی باشید

برندینگ می‌تواند یکی از مهم‌ترین کارهایی باشد که برای کسب‌وکار خود انجام دهید. یک برندینگ موفق می‌تواند کسب ‌وکار شما را از یک شرکت کوچک به یک رقیب جدی برای دیگر شرکت‌های شبیه شما در بازار تبدیل کند.

در این فرآیند تهیه استراتژی برند ضروری است؛ باید برای برندتان ماموریت و چشم اندازی  و اهدافی متعالی تعریف کنید. ارزشهای برندتان را استخراج کنید؛ آن ها را درونی سازی کرده ، به آنها پایبند باشید.

با آغاز فرایند برندینگ ، بعد از مدت کوتاهی میزان مشتریان وفادار شما افزاش می‌یابند

یک برند مشهور و محبوب ارزشمندترین دارایی نامشهود یک شرکت یا کسب‌وکار است. بنابر تحقیق انجام‌شده توسط سایت نیلسون، 59 درصد از مردم ترجیح می‌دهند، محصولات موردنظرشان را از " برندهایی " که برایشان آشناتر است خریداری کنند.  ما در دنیای برندها  چشم گشوده ایم و باید بتوانیم در بازی کسب و کار مان قواعد آن را یاد بیگیریم، بکار ببنیدم  و درست و حساب شده از آن استفاده کنیم .

یادتان باشد زیبایی در تفاوت است ؛ آنچه برند بر آن استوار است .

امیدوارم مطالب مورد توجه شما قرار گرفته باشد .

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۹ ، ۱۵:۱۷
فرهاد فروغی

قسمت اول :

یک برند می تواند مشهور و محبوب  و ارزشمندترین دارایی نامشهود یک شرکت یا یک کسب‌وکار بحساب آید. تحقیقات نشان داده است 59 % از مردم ترجیح می‌دهند، محصولات موردنظرشان را از برندهایی که برایشان آشناتر است خریداری کنند. مطالعات دیگر نکته جالب توجهی را آشکار کرد و آن اینکه از هر 4 باری که مشتریان برند مصرفی خود را تغییر می دهند  3 بارِ آن ( 75 % ) هیچ ارتباطی به کیفیت و عملکرد کالا نداشته است . سوال اینجاست، پس چرا برند را تعویض کرده اند؟ بنابراین مسائل در فضای یک کسب‌وکار ، احتمالا رقبای شما برندهای جدی با مشتریانی وفادار یا هواخواهانی پروپاقرص و بودجه‌های خوب هستند . به همین دلیل باید راهکارهایی پیدا کنید تا خودتان را نسبت به رقبای نزدیکتان متمایز نمایید .

 

چگونه برندینگ کنید؟

 برند سازی چیزی خیلی بیشتر از داشتن لوگو ، تبلیغات و نصب بیلبورد در سطح شهر است. باید کارهای بیشتری انجام دهید. پیش از هرچیزی، ابتدا تعاریفی ساده برایتان ارائه خواهیم کرد.

برند چیست؟

به سادگی باید گفت ، برند بر مبنای درک کلی و تصویر مشتریان از کسب‌وکار آن تعریف می‌شود. یعنی برند آن درک کلی است که جامعه‌ی مشتریان از آن برند در ذهن خود دارند.

یک برند موفق با توجه به عملکردها و فعالیت‌هایی که دارد، باید یکپارچه( هارمونیک، منسجم ، مرتبط و باثبات) و دارای یک فلسفه و رسالتِ مخصوص به خود باشد.  بعنوان نمونه ، یکپارچگی در :

محیط کار از منظر هویت بصری ، چاپ اعلانات، بسته‌بندی ، پیام تبلیغاتی ، پیام برند ، وبسایت و تبلیغات آنلاین ، محتوا و شبکه‌های اجتماعی ، خدمات فروش و ارتباطات با مشتری و غیره.

  جف بزوس بنیانگذار آمازون  می‌گوید:

" برند شما چیزی نیست مگر آنچه وقتی در اتاق نیستید، مردم در مورد شما می‌گویند."

باید به این نکته توجه شود که برند، صرفا شهرت نیست! تعجب نکنید؛ بله برند سازی خیلی شبیه باغداری است تا سبزی کاری ! پاداش برندسازی با تبلیغات فشاری و غوغاسالاری های معمول تبلیغات رنگی و روش های سرخاب سفید آبی ممکن در کوتاه مدت نمی شود . برند مانند اثر انگشتی از شماست که نشان دهنده هویت برندتان می باشد.

برندینگ چیست؟

برندینگ یا برندسازی در واقع یک فرآیند است و نه یک برآیند . یعنی یک پروسه‌ی تقریبا طولانی و مداوم بین 3 تا 5 سال .  برندینگ در کوتاه‌مدت و بلندمدت مزایای متعددی دارد از جمله اینکه می‌تواند برای شما مزیت رقابتی ایجاد کند ، به افزایش فروشتان در بلند مدت کمک کند، در برابر رقبایتان مصونیت بخشی نماید، همه جا از شما  به نیکی یاد کنند و از محصولات یا خدمات‌تان دفاع کند و حتی ریسک های تجاری را  برای شما کم نماید .

بخشی از برندسازی آگاه کردن مخاطبین از وجود کسب‌وکارتان با استفاده از تحقیقات ، استراتژی ها ، فعالیت ها و کمپین‌ها و برنامه های بازاریابی است که با هدف (بلندمدت) خلقِ یک تصویر منحصربه‌فرد ، متمایز و پایدار در اذهان مخاطبین به اجرا در می آ ید . یادتان باشد اساس برند سازی بر پایه این تمایز ساخته می شود

 مراحل برندینگ :

  1. هدف برندتان را کشف کنید

هر برند موفق یک  فلسفه وجودی و یک هدف قدرتمند دارد .  این هدف همان چیزی است که موجب می‌شود برای ساخت آن روزانه صبح زود  از خواب بیدار شوید. عرضه‌ی محصول یا خدمت‌تان برای رسیدن به همان هدف است.

چهار پرسش کلیدی را در زمان تعریف هدفِ برند از خودتان بپرسید:

        1. علت وجود کسب‌وکار شما چیست؟
        2. چه چیزی شما را از بقیه متمایز می‌سازد؟
        3. چه مشکلی را شما حل می‌کنید؟
        4. چرا مردم باید به کسب‌وکار شما اهمیت بدهند؟

شما بر اساس همین هدف شعارِ برند، لحن، پیام برند، داستان برند و عناصر بصری را مشخص خواهید کرد. بنابراین عمیق شوید و اهداف برند خود را دقیق کنید و آنچه ممکن است شما را از سایرین متمایز کند پیدا کنید.

به مدل زیر توجه کنید. این دایره می‌تواند به شما کمک کند هدف کسب‌وکارتان را مشخص کند.

سه بخش از دایره طلایی سایمون سینک:

What  : چه چیزی:  محصولات یا خدماتی که به مشتریان و مخاطبین ارائه می‌دهید.

How : چگونه:  چیزهایی که شما را از رقابت متمایز و متفاوت می‌سازد.

Why : چرا : علت به وجود آمدن برند شما چیست ( داستانی مهم شما چیست).

شما می‌توانید از این دایره طلایی به عنوان یک نقطه شروع برای شناسایی هدف منحصربه‌فرد برندتان استفاده کنید.  نکته مهم اینکه: "  مردم کار شما را نمی خرند ، آنها دلیل کار شما را می خرند ".

سایمون سینک معتقد است مردم چیستی کارتان را نمی خرند، چرایی کارتان را می خرند و همچنین اعتقاد دارد ما معمولا به کسانی اعتماد می کنیم که می توانیم با آن ها ارزش ها و باورهای مشترکی داشته باشیم.

 

2-  برندهای رقیب صنعت خود را بشناسید و تحلیل کنید

شما نباید همان کاری را که برندهای بزرگ در صنعت شما انجام می‌دهند تقلید کنید.  آنها کارهایی را قبلا انجام داده اند تا به اینجا که شما می بینید رسیده اند . بنابراین تکرار کارهای فعلی آنها حتی می تواند برای شما مخاطره آمیز باشد . ولی آنها را خوب بشناسید تا بتوانید خودتان را از آنها متمایز کنید. شما باید از نقاط قوت و ضعف آنها خبر داشته باشید.

یادتان باشد که هدف شما این است که از رقبا متمایز شوید و مشتری‌ها را قانع کنید که به‌جای آنها ، شما را انتخاب کنند. درباره رقبای اصلی‌تان پژوهش کنید ( نه لزوما بهترین ها در صنعت خودتان را )  و از سایر برندهای تازه‌کار ایده‌ بگیرید. ببینید آنها در طول زمان چگونه برنامه‌ی برندینگ موفق خود را پیش برده‌اند.

با استفاده از روش های تحلیل رقبا کم می توانید راه متمایز شدن از آنها را بهتر پیدا کنید. تمایز، شناسایی و یادآوری شما توسط مشتریان را آسان می‌کند.

پژوهش رقبا

نتایج پژوهش رقبا را روی کاغذ بیاورید. می‌توانید از برخی سؤالات زیر کمک بگیرید:

  1. آیا رقیب شما در کانال‌های مختلف ارتباطی‌اش دارای ساختارِ پیام و هویت بصری هماهنگ و منسجمی است؟ ( لوگو و رنگ و ...)
  2. کیفیت محصولات یا خدمات آنها چطور است؟
  3. آیا انتقادات و نظرات مشتریان آنها در دسترس شما قرار دارد و می‌توانید آنها را بررسی کنید؟
  4. روش‌های بازاریابی آنها چیست؟ چه آنلاین چه آفلاین یا سنتی و دیجیتال .

خلاصه هرچه در مورد رقبایتان وجود دارد لیست و طبقه‌بندی کنید تا به بهترین شناخت ممکن از آنها برسید. در این مرحله به نمونه‌های خارجی کسب‌وکارتان هم نظری بیندازید و همه چیز را رصد کنید.

 

3-  مخاطبین هدف برندتان را تعیین کنید

اساس برندینگ موفق تعیین مخاطبِ هدف و تمرکز روی آنهاست. یادتان باشد شما نمی‌توانید مطابق میل همه رفتار کنید یا برای همه محصول و خدمات تولید کنید، بنابراین " مخاطبِ برند خودتان " را مشخص کنید .

        مثلا:

  • به‌جای" تمام مادرها" می‌توانید مخاطبِ هدف را  " مادرهای خانه‌داری که تمام روز را در خانه تنها هستند " قرار دهید.
  • " افراد علاقه‌مند به حوزه فناوری" خیلی گسترده است. اما " خوره‌های فناوری‌های جدید که مدیر هم هستند"  مخاطب خاص است و می‌تواند برای تمرکز مناسب تر باشد.
  • اگر شما در حال هدف قرار دادن " دانشجویان" هستید، می‌توانید با " دانشجویانی که تابستان کار می‌کنند" شروع کنید.
  • " همه افراد جویای کار" مطمئناً مخاطب هدف خوبی نیستند. در حالی‌که، "دانشجویان جویای کار" می‌تواند خیلی مناسب‌تر باشد.

این نکته را در نظر داشته باشید که تمرکز بر مخاطبانِ هدف برند شما می‌تواند یک مزیت رقابتی ایجاد کند . این مسئله تضمین می‌کند که پیام برندتان به شفاف‌ترین شکل ممکن به مخاطبینِ هدف و مورد نظرتان برسد بهتر است بگوییم که شما لباسی خواهید دوخت که تن دوخت و مناسب مشتری اتان باشد ..

پرسونای مخاطب

یک برندینگ موفق بر درک درست از پرسونای مشتری و مخاطبین هدف( پرسونای مخاطب یا پرسونای بازاریابی هم نامیده میشود) تکیه دارد. در ادامه تعدادی از ویژگی‌هایی که می‌توانید در توصیف مشتریان ایده‌آل‌تان مشخص کنید، آورده شده است:

  • سن
  • جنسیت
  • مکان فعالیت
  • درآمد
  • سطح تحصیلات

برای اینکه به تعریف عمیق‌تری از پرسونای مشتری دست پیدا کنید، می‌توانید با تحقیقات بازار ، به جزئیات بیشتری در مورد شخصیت ، نحوه تصمیم گیری و رفتار او بپردازید. مثلا:

  • انگیزه‌ها
  • اهداف بلندمدت
  • نیازها و مشکلات
  • الگوهای تصمیم گیری
  • الگوهای رفتاری و نحوه خرید
  • و

شناسایی درست مخاطبِ هدف ، اقدامی است که می‌تواند علاوه بر اینکه موفقیت کار برند سازی را جلو ببرد ، برای برنامه‌های بازاریابی شما نیز بسیار مفید باشد.  بعنوان مثال شما در دیجیتال مارکتینگ می‌خواهید که محتوای شما توسط فرد مناسب و مورد نظر خوانده شود، روی تبلیغات‌تان کلیک نماید و وارد لیست ایمیل‌های شما شود.

 

4-  تدوین سند مأموریت و چشم انداز‌ برند

آیا در مورد مأموریت برندتان فکر کرده‌اید؟ اصولاً، باید توضیح شفافی از آنچه که شرکت‌تان بیشتر خواهان و مشتاق دستیابی به آن است، داشته باشید. مأموریت‌ برند اساساً تعریف‌کننده فلسفه وجودی و موجودیت یک کسب‌وکار و فعالیتی است که جهت تحقق اهداف انجام می دهید می باشد . هرچیزی از لوگو گرفته تا شعار برند، لحن، پیام و شخصیت یکپارچه ی برند باید منعکس‌کننده‌ی مأموریت شما باشد. زمانی‌که مردم از شما می‌پرسند چه کاری انجام می‌دهید باید بتوانید با مأموریت‌‌ به آن‌ها پاسخ دهید.

شما می‌توانید از اطلاعات جمع‌آوری‌شده از روش دایره طلایی سایمون سینک که عنوان شد ,کمک بگیرید و آنها را بسط دهید و مأموریت و چشم انداز‌ شرکت خود را شفاف کنید.

 

مطالعه موردی: نایکی

تگ لاین برند نایکی را حتما دیده اید :  "  فقط انجامش بده JUST DO IT !  " اما آیا از گزاره‌ی ماموریتش هم خبر دارید؟

ماموریت نایکی " الهام ‌بخشی و نوآوری برای تمام ورزشکاران در سراسر جهان" است .

نایکی البته با اضافه کردن مفاهیم مختلف مربوط به ماموریتش مثل : " اگر یک بدن دارید، یک ورزشکار هستید " غنای بیشتری به هویتش بخشیده است . که اینگونه پیام ها را  در قالب اسلون های کمپینهای قدرتمند تبلیغاتی اش مطرح نموده است .

برای داشتن یک برندینگ موفق، با مأموریت‌های مشخص تر و مخاطبین هدفِ خاص تر کار را آغاز کنید. در گذر زمان، وفاداران برند شما رشد خواهند کرد و می‌توانید  مأموریت‌ خود را بازنگری و به روز رسانی اش کنید و مخاطبان بیشتری را هدف قرار دهید.

 

5-  ویژگی‌ها و مزایای کلیدی‌ای را که برندتان پیشنهاد می‌دهد، مشخص کنید

همواره برندهایی با بودجه‌های کلان و منابع بیشتر وجود دارند که در صنعت کسب‌وکار شما حضور و برآن تاثیر دارند . در این وضعیت راهی نیست مگر این که بر ویژگی‌ها و مزایایی که شما را منحصربه‌فرد می‌کند، تمرکز کنید.

با توجه به اینکه مخاطبان هدف‌تان دقیقاً چه کسانی هستند، به آن‌ها دلایلی ارائه  دهید که بتوانند برند شما را بر دیگر برندها ترجیح بدهند. به این مسئله توجه داشته باشید که این ویژگی‌ها صرفا مزایای محصول یا خدماتی که عرضه می‌کنید نیست. درباره‌ی این فکر کنید که چطور بر زندگی مشتری‌هایتان تأثیر می‌گذارید. بعبارت دیگر وعده ای که به مخاطبین خود می دهید چیست ؟ موضوع را از منظر مخاطبین خود بررسی کنید .

 

نمونه موردی : اپل

اپل فقط یک شرکت کامپیوتری نیست. یکی از ویژگی‌های کلیدی‌‌اش " طراحی ساده " و مزیت کلیدی‌اش " سهولت در استفاده" است. آیا شعار اپل در بین سال‌های 1997 تا 2002 را به خاطر دارید؟ شعارشان این بود " متفاوت فکر کنید. ِ Think Different ".

امیدوارم مطالب مورد توجه شما قرار گرفته باشد .

پایان قسمت اول

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۹ ، ۰۹:۳۹
فرهاد فروغی

انتخاب رنگ در برندسازی

Top of Form

Bottom of Form

رنگ  ها بخشی از هویت بصری برندها هستند ، رنگ های بکار برده شده  در حسی که مخاطب از برند شما و قدرت تاثیر گذاری آن دریافت می کند، موثر بوده و به خلق فضای ذهنی و تغییر احساسات مخاطب کمک می کنند.

 رنگ ها پیش از تصاویر و نوشته ها در مغز انسان ثبت می گردند. رنگ ها قادر هستند میزان  به یاد آوری و شناخته شدن برند ها را تا ۸۰ درصد افزایش دهند

آیا مجموعه رنگ های یک برند بر اساس ترجیحات مشتری و یا سلیقه مدیران برند به طراح دیکته میشود؟ چه مجموعه رنگی درست و مناسب محسوب می شود؟ و اینکه چگونه طراحان قادر خواهند بود تا قدرت رنگ ها را به موثر ترین شکل ممکن در پروژه های برندسازی نشان دهند؟

 

 چرخه رنگ در برندسازی

برای اینکه مجموعه ی رنگ برند با یکدیگر هارمونی داشته باشند، باید با اصول پایه ای تئوری رنگ ها و چرخه رنگ ها آشنایی داشته باشید

چرخه رنگ

تئوری رنگ ها می تواند کمک کند تا نقطه ی شروع خوبی برای تصمیم گیری تعیین پالت رنگ برای یک پروژه ی برندسازی جدید پیدا کنیم؛ البته فاکتور های موثر دیگری نیز در این زمینه وجود دارد که نیاز است به آنها توجه نماییم

به هر حال در قدم های اولیه ما نیازمند این هستیم تا به دنبال مراجع مختلف برای تصمیم گیری بگردیم. در بازار اشباع شده ی این روزها، بسیار سخت است که ما قادر باشیم رنگ مخصوص به برند خود را داشته باشیم، بنابراین کوشش می نماییم تا از نقاط ضعف و قوت مراجع مختلف در تصمیم گیری های خود کمک بگیریم تا بتوانیم برندی غافلگیر کننده ، یکتا و خلاق که در ذهن همگان ماندگار شود ایجاد نماییم.

 این امر نیازمند صرف زمان و انرژی ، مرور سایت ها و کتاب های مختلف و بررسی آثار سایرین می باشد . همچنین طراحان برای انجام این کار می تواند از ابزار های مفید در این زمینه استفاده کنند.

یک ابزار مفید مراجعه به سایت https://colorable.jxnblk.com است که می تواند شما را مطمئن سازد تا رنگ های انتخابی شما مطابق با دستور العملی که Web Content Accessibility Guidelines یا همان (WCAG) ارائه می دهد، سازگار باشد.

با وجود اینکه تئوری رنگ ها بسیار مفید و ضروری قلمداد می شود، اما این یک فرمول عمومی برای تمامی برند ها نیست و هر برند نیازمند فرمول و طراحی خاصی برای خود می باشد.

 

 نقش رنگ در فرآیند طراحی

تمامی عناصر به کار برده شده در طراحی بهتر است تا با شدت یکسانی به کار گرفته شود، چرا که در ترکیب نهایی، تمامی آنها یک طرح گرافیکی واحد را شکل می دهند که با رسیدن به سطحی درست از تمایز، ارتباط و اصالت، نمایانگر چهره ی برندی جدید می باشند

نقش رنگ ها در فرآیند طراحی یک برند تنها به انتخاب مجموعه رنگ های مربوط به آن برند محدود نمی شود، بلکه به نسبت های استفاده از آنها، نحوه ی چگونگی استفاده از آن ها و دلیل استفاده از هر یک از آن رنگ ها دارای اهمیت می باشد

انتخاب یک پالت رنگ مناسب برای برند مورد نظر مستلزم پاسخ به سوالات کلیدی نظیر این است که صاحب برند چه ویژگی هایی را مد نظر دارد ،  برند شما قصد دارد تا برای کدامین هدف استوار بماند؟ و این هدف چگونه و در چه مسیری قصد دارد تا با مخاطبان خود ارتباط برقرار کند؟ و سئوالاتی از این دست .

روانشناسی رنگ ها

یکی از مواردی که لازم است تا به آن توجه کافی داشته باشیم ، روانشناسی رنگ ها و تاثیری که هر رنگ به خصوص بر ذهن و احساس مخاطب  می گذارد می باشد. این امر به اندازه ای اهمیت دارد که حتی فراتر از توجه به چرخه ی رنگ ها باید مد نظر طراحان قرار گیرد

رنگ ها همواره خالق احساسات شورانگیز ثانوی در افرادند و می توانند با آنان احساس سبکی، نرمی، رایحه، زنانگی و مردانگی ببخشند. مصرف کنندگان ارتباطی روانی میان رنگ یا آگهی، بسته بندی محصول و محتویات آن می یابند. متاسفانه، بسیاری از تبلیغات و رنگ بسته بندی محصولات با محصول یا پیام آن ارتباطی ندارند. مردم فقط کالا را نمی خرند، آنان رنگ آن را هم می خرند.

در روانشناسی رنگ ها  هر رنگ معنای ویژه و یک مفهوم عاطفی دارند که به برخی از آنها اشاره کنیم:

رنگ قرمز :

خشن ترین و پویاترین رنگ هاست و دارای توانایی بالقوه برای عمل کردن است. قرمز لذت پیروزی و انقلاب را مجسم می کند.

می توان از رنگ قرمز برای هر نوع اخطاری استفاده کرد. رنگ قرمز فشار خون را بالا می برد و موجب تنش عضلانی و فعالیتهای نتفسی می شود.

قرمز تیره رنگی غنی و سنتی محسوب می شود. قرمز شرابی به عنوان رنگی پر تجمل و باشکوه تلقی شده است. قرمز روشن نشانه ای از قدرت، انرژی، لذت و پیروزی است. می توان از رنگ قرمز در موارد زیر استفاده کرد:

برای محصولات آتش نشانی

برای تمام محصولاتی که احساس مردانگی را القاء می کنند مانند سیگار، کرم ریش تراش

برای تمام محصولاتی که بی اراده و بدون تصمیم قبلی خرید می شوند مانند شکلات و آدامس

وعده ای از کیفیت و ارزش و در عین حال به اندازه کافی رنگی و خنثی است که می تواند برای هر نوع کالایی استفاده شود

برای همه علائم هشدار و اخطار

دارندگان رستوران های فست فود از این رنگ نهایت بهره برداری را می کنند و اتاق غذا خوری و یا از تابلوهایی به این رنگ استفاده می کنند. این روش مشتریان را تشویق به شتاب زدگی می کند . بنابر این از تعداد مشتری بیشتری پذیرایی می شود.

رنگ نارنجی :

رنگ نارنجی احساس گرمی، آتش، خورشید، نور و پاییز را القاء می کند و همراه با این ها، تاثیر روانی این رنگ به صورت اشتیاق، برانگیختگی و احساس جوانی در شخص ظاهر می شوند. رنگ نارنجی به مقدار زیاد، تپش قلب را بدون بالا بردن فشار خون افزایش می هد. نارنجی رنگی مناسب برای غذایی آماده، گوشت و کنسروهایی است که با گوجه فرنگی درست می شود.

 

رنگ زرد :

زرد رنگ شاد، دوستانه و پر جنب و جوش و نمادی از خوش طبعی و لذت در زنگی است. این رنگ درخشان درست مانند پرتقال به شما احساس گرمی و روشنایی می بخشد. زرد نقش بسزایی در جلب توجه مشتریان دارد. به ویژه زمانی که با رنگ سیاه ترکیب شود. در بازار رنگ زرد نشانه ی قیمت ارزان است. زرد برای محصولاتی که با ذرت، لیمو و کرم ضد آفتاب ارتباط دارند بسیار مناسب است.

رنگ آبی :

 رنگ آرام بخشی است که می تواند تصاویری از قدرت موفقیت و امنیت را در ذهن ما تداعی کند. اکثر مردم معتقدند که حداقل یک بار در طول زندگی خود به یکی از طیف های رنگ آبی علاقه پیدا کرده اند. این رنگ یکی از محبوب ترین رنگ ها در طراحی لوگو محسوب می شود و می توان بیش از ۵۰۰  لوگو دولتی و یا پزشکی موفق که از این رنگ بهره برده اند نام برد

رنگ آبی شما را به آسمان می کشاند و نیز به آب، دریا، هوا و سفر. با احساس آزادی، رویا و جوانی ارتباط دارد. آبی رنگی آرام و آرامش بخش است. آبی نماد امنیت و محافظه کاری است .آبی رنگ اعتماد و امنیت است.

رنگ سبز :

رنگ سبز نشانی از زندگی و نو شدن می باشد، رنگی آرام بخش و تسکین دهنده به شمار می آید، با این وجود می تواند نشانی از حسادت و بی تجربگی نیز به حساب آید. معمولا این رنگ در لوگو کمپانی هایی دیده می شود که قصد دارند خود را دوستار محیط زیست نشان دهند. رنگ سبز احساس آرامش و استراحت به شما می بخشد. فشار خون را پایین می آورد و مویرگها را فراخ می کند. سبز نشانه ای از سلامتی، تازگی و طبیعت است. معمولا از این رنگ برای سبزیجات کنسرو شده و مواردی که طعم نعنا دارند استفاده می شود.

رنگ بنفش :

بنفش رنگ قرمز آرام است. در این رنگ نوعی اندوه موج می زند. در تبلیغات به ندرت از این رنگ استفاده می شود شاید بجز مواردی که بخواهند به محصولی احساس وفاداری ببخشند. این رنگ تقریبا از رنگ های از مد افتاده در آمریکا بحساب می آید .

رنگ قهوه ای :

این رنگ با زمین، جنگل، گرمی و راحتی مرتبط می شود. نمادی از یک زندگی سالم و کار روزانه است. قهوه ای به نوعی ابزار میل به تملک و رفاه مادی است. قهوه ای رنگ مردانه است و احساس حرفه ای بودن و جایگاه اجتماعی را القاء می کند. از این رنگ می توان برای تمام کلاهای مردانه استفاده کرد. در لوگوی برندها از این رنگ کمتر استفاده شده است . انتخاب چنین رنگی برای لوگو می تواند ریسک عدم ترجیح مشتریان را  بهمراه داشته باشد .

رنگ سیاه :

رنگ سیا با تجشم مرگ، عزاداری و انزوا همراه است. سیاه، کیفیت شب و کاراکتر غیر قابل نفوذ آن را به ذهن می آورد. سیا رنگ بدون امید و آینده است. در عین حال  رنگ سیاه احساس تمایز، برتری، شکوه و عظمت را برمی انگیزد. این رنگ دارای کاراکتر برجسته ای است که می توان برای محصولات سطح بالا مانند عطر و یا محصولات بسیار لاکچری به کار گرفت. در تبلیغات معمولا از رنگ سیاه استفاده می شود زیرا در نشان دادند تضاد بسیار موثر است و به علاوه این رنگ می تواند زمینه ای برای تمامی رنگها اطراف آن باشد.

رنگ سفید :

به رغم درخشش این رنگ نوعی احساس سکوت و خنکی را برمی انگیزد. در ابعاد وسیع سفید می تواند خیره کننده باشد اما به تنهایی احساس تهی بودن را القاء می کند. سفید نمادی از پاکیزگی است و به همراه رنگ آبی، احساس تازگی و طراوت را برمی انگیزد.

 

رنگ خاکستری :

رنگ خاکستری احساس تردید را در شما بیدار می کند. پریدگی این رنگ به شما احساس ترس، پیری و مرگ را می بخشد. خاکستری کثیف ترین رنگ هاست.در عین حال رنگ خاکستری متالیک نمادی از قدرت و تمایز و موفقیت است.

 

رنگ صورتی :

رنگ صورتی ظریف و رمانتیک است و نمادی از ملایمت، زنانگی، محبت و نزدیکی است. بسیاری از برندهای آرایشی و محصولات دخترانه از این رنگ استفاده کرده اند .

نقش سمبولیک رنگ ها

موضوعی که به رنگ های سمبولیک ارتباط پیدا می کند استفاده از هر رنگ در فرهنگی خاص می باشد ، به طور مثال رنگ قرمز در  فرهنگ چینی سمبل خوش شانسی بوده، در حالی که در همین فرهنگ رنگ سفید نمادی از مرگ به شمار می آید، در فرهنگ اسلامی رنگ سبز بسیار مورد استفاده و گویای پاکی و معنویت است . چرا که مسمانان این رنگ را نمادی از پیامبر خود می دانند و بنابراین استفاده از این رنگ در جلب اعتماد مخاطبان مسلمان خود موفق تر عمل می کنند

بنابراین، رنگ ها بر ناخودآگاه مخاطبان تاثیر می گذارد و با توجه به جامعه ی هدف خود و علم  بر این موضوع که هر رنگ چه واکنشی از مخاطبان دریافت می کند و این واکنش چه میزان به هدف فعالیت برند شما مربوط می شود می توانید طیف رنگ مناسب برند خود را انتخاب نمایید.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۹ ، ۱۸:۵۵
فرهاد فروغی

۱. مردم در اعماقِ ذهن خود چه حس و ذهنیتی به برند شما دارند؟

سایمون سیک در تحقیقات جنجالی خودش دریافت که برندهای الهام بخش فکر ، عمل و با مخاطبین خود ارتباط درستی برقرار می کنند. پژوهش وی نشان داد که مردم کار شما را نمی خرند، بلکه آنها " دلیل" کار شما را می خرند !

سایون پیشنهاد می کند که هدف شما تجارت کردن با هرکس که به آنچه شما دارید نیست ، بلکه هدف تجارت کردن با افرادی است که به آنچه شما به آن "باور دارید" ، "باور دارند". وی با معرفی کشف خود به نام دایره طلایی به سه عامل مهم اشاره می کند که عمده سازمانها از لایه بیرونی به لایه درونی این دایره حرکت کرده و بیش از چرایی به چه چیزی ( کالا و وخدماتشان) تمرکز دارند ؛ یعنی نگاهی از بیرون به درون دایره طلایی ، کاری که دستاورد چندانی برایشان به ارمغان نمی آورد.

بنا برتحقیقات وی پرداخت به این موضوع در حوزه زیست شناسی است و نه روانشناسی است ؛ وی می گوید مغز انسان شبیه دایره طلایی بوده و به سه قسمت عمده تقسیم می شود که کاملا با دایره طلایی هم خوانی دارد. سطح بیرونی مغز یا نئوکرتکس با سطح چگونگی ها ( What) سروکار دارد و مسئول تمام افکار منطقی ، تحلیلی و زبان ماست .

بخش دوم ، مغز میانی است که مغز زیرین ما محسوب شده و مسئول احساسات ما مثل اعتماد ، وفاداری ، انگیزه ، باور و تمام رفتارهای انسانی و همه تصمیم گیری های ماست . این قسمت بیشتر با چراها (Why) سرو کار دارد.

وقتی سازمانها از بیرون به درون( چه چیز ها) با مردم ارتباط برقرار می کنندتا آنها مقدار زیادی از اطلاعات پیچیده مثل قابلیت و توانمندی سازمان ، مزایای محصول و خدمات ، اطلاعات و ارقام و غیره  را تحلیل کنند؛ البته این اطلاعات برانگیزاننده "رفتار "مخاطبین نیستند ؛  مردم می گویند ما واقعیت را می دانیم اما "حس خوبی به ما نمی دهد" ؛ چرا مردم از چنین فعلی استفاده می کنند و چنین واقعیتی وجود دارد ؟

سینک استدلال می کند که  مغز ما که تصمیم گیریهایمان را کنترل می کند ، زبان که در بخش بیرونی مغز یا نئو کرتکس است راکنترل نمی کند . این مطالب همه در مغز میانی ما اتقاق می افتد قمستی از مغز که کنترل کننده رفتار و تصمیم گیری اند و نه زبان و تحلیل اطلاعات . نکته کلیدی این است که مردم دلیل بسیاری از کارهایی را که انجام می دهند نمی دانند ؛ مردم به " دلیل کاری که سازمانها انجام می دهند" واکنش نشان میدهند.

چطور می توانید مردم را وا دارید که به شما رای دهند یا از شما چبزی بخرند و یا بخشی از چیزی  که شما انجام می دهید باشند ؟ این که سازمان "چه چیزی" دارند نمی تواند آنها را به تصمیم وا دارد؛ بلکه راز این موضوع در کارکرد مغز میانی نهفته است .

وقتی ما  از درون به بیرون( چرایی ) با جامعه ارتباط برقرار می کنیم ، مستقیما با آن قسمت از مغز ارتباط برقرار می کنیم که کنترل کننده رفتارند و پس از آن است که باید اجازه دهیم مردم ، ما و اطلاعات داده شده به آن ها را بررسی کنند و اینجاست که تصمیمات دلی از آن نشات می گیرد .سایمون سینک تاکید می کند که هدف این نیست که آنچه دارید را به کسانی که احتیاجی دارند بفروشید ، هدف این است که به کسانی که به آنچه "شما باور دارید" ، "باور دارند" بفروشید . هدف فقط استخدام کسانی نیست که به کار نیاز دارند؛ هدف این است که افرادی را استخدام کنید که به آنچه شما باور دارید ، باور داشته باشند؛ این جاست که با جان و دل برای شما کار خواهند کرد .

بنابراین چرایی و دلیل کسب و کارتان را به مردم بگویید تا بتوانید آن ها را به فکر کردن در مورد برند خودتان ترغیب کنید ؛ به تصمیم در مورد خودتان وا دارید و با زبان احساسشان با آنها سخن بگویید .

 جف بزوس معتقد است که " برند شما چیزی نیست مگر آنچه وقتی در اتاق نیستید ، مردم در مورد شما می گویند" . مدیر یک شرکت موفق دیگر می گوید: "مهم نیست شما در مورد برند شخصی‌تان چه فکری می‌کنید. مهم میزان جذابیت این برند در نگاه مردم است". در نتیجه اولین قدم در ساخت و طراحی و پیشرفت برند شما، نظر مردم ( مخاطبین) درباره‌ی آن است.
برند خود را در گوگل جست‌و‌جو کنید، به نظر آقای برانسون، این روش خوبی برای ارزیابی است. به کمک یک گروه متمر‌کز از دوستان نزدیکتان این موضوع را بررسی کنید و یا از یک مشاور در زمینه‌ی مرتبط بخواهید به کمک روش "تحلیل ۳۶۰ درجه"(ارزیابی از چند منبع) موضوع را روشن کند. این روش، روشی بسیار مفید و قابل اتکا و بخشی از ممیزی یک برند بحساب می آید .

 

۲. یک وبسایت برای برندتان داشته باشید یا در یکی از شبکه های اجتماعی عضوی فعال باشید .

جف بویاس، وبلاگ‌نویس، نویسنده، نظریه‌پرداز فضاهای دیجیتال و سخنران توصیه می‌کند: "حتما یک وبلاگ یا وبسایت در فضای مجازی برای خودتان داشته‌باشید. برای ارتقای " محتوای آن " تلاش کرده و به کمک این فضا با مخاطبانتان تعامل مستمر داشته باشید . حتی می‌توانید با عضویت در لینکدین، فیس بوک، توئیتر، پینترست یا اینستاگرام، با آن ها در ارتباط باشید و با استفاده از این شبکه‌های اجتماعی صدای برندتان را بلندتر به گوش مردم برسانید". حضور در شبکه های اجتماعی بقدری مهم است که حتی در آینده نچندان دور شناخت و ارزیابی مخاطبین از شما بر اساس رزومه شرکت شما نخواهد بود؛ بلکه بر اساس میزان حضور شما در این شبکه ها و فعالیت هایی است که در آن انجام می دهید . از جستجو ها ، لایک ها و موضوعاتی که دنبال می کنید .
مهم‌ترین نکته این است که نباید ایده­‌آلیست باشید! فقط از جایی شروع کنید.

یک برند خوب باید:

  • معتبر باشد.

  • منحصر‌به‌فرد و متمایز باشد.

  • طراحی به‌یاد­ماندنی و خلاقانه داشته‌ باشد.

  • هویت و شخصیت مدار باشد .

  • روی کیفیت کالا و خدمات فکر کند و ثابت قدم بمانید .

  • شعاری متفاوت خلق کند که هدف شما ، دلیل و چرایی کاری که انجام میدهید را نشان دهد.

  • داستانی  جذاب و شنیدنی و خواندنی داشته باشد.

  • محتوای مناسب مشتری و حرفه اتان تولید کنید

  • ارتباط مستمر با مشتریان برقرار کنید

  • مشتریانتان را ترغیب و مشتاق کنید.

چیزی که نباید فراموش کنید تاثیر زیاد عواملی مثل بازاریابی محتوایی (یعنی تولید محتوا مطابق با سلیقه‌ و نیاز مشتریان) است. سعی کنید محتواهایی تولید کنید که اصطلاحا همشه سبز باشند ( Evergreen Content) ؛ محتوایی بدون تاریخ مصرف، محتوایی که با گذشت زمان از کیفیت ، ارزش و اعتبار آن کاسته نشود و مدام برای خوانندگان تازه باشد. برخی از این نوع محتوا ها شامل انواع فهرست ها ، نکات طلایی(سخن بزرگان) ، بررسی وارزیابی ( مثل مقایسه خودروی ساخت ایران با کره) ، دایره المعارف ها و ویدیوها و حقایق ( مثلا چگونه وجود یک سیاه چاله اثبات می شود).

توجه داشته باشید که مقالات و رودیدهای خبری همیشه سبز تلقی نمی شوند؛ بلکه بیشترشان در گورستان موتورهای جستجو دفن می شوند .

اولین بار بیل گیتس در سال  1996 گفت : "محتوا ، پادشاه است".

۳. به خاطر بسپارید، هر کاری می‌کنید قسمتی از برند شماست!

برند شخصی شما قسمت بزرگی از همه‌ی قسمت‌های زندگی شماست. این موضوع حتی باید در لباس پوشیدن و همه‌ی فعالیت‌های مشترک با دوستان و همکارانتان خودش را نشان بدهد. برند های سازمانی هم در تمام فعالیت هایی که انجام می دهند دیده می شوند . بخاطر داشته باشید تمام فعالیت های یک سازمان قابلیت اثر گذاری بر برند شما را دارد. به این دلیل تمام نقاط  تماس با مشتری (Touch Points) باید طراحی و برنامه ریزی شود .

محتوای فضای مجازی  و وب سایت تان یکی از چیزهای دیگری است که باید آینه‌ی تمام و کمال برندتان باشد، مثلا اگر برند شخصی من حاکی از همراهی با کارآفرین‌ها است، در رویدادهای مختلف فضای مجازی هم حرف‌ها و رفتارهای من باید همان کسی را به نمایش بگذارد که ادعا می‌کنم. سازمان ها هم به محتواهایی که تولید می کنند و به آن ها می پردازند نشان می دهد چه افکار ، دغدغه ها و گرایشاتی دارند که می توانند مخاطبین مورد نظر را ترغیب و جذب و راضی نگه دارند . خلاصه اینکه اگر تلاش کنید کسی باشید که واقعا نیستید، ماه پشت ابر نمی‌ماند و بالاخره معلوم می­‌شود.

 

۴. ثابت‌قدم  و صادق باشید

به حافظه‌تان رجوع کنید و ببنید در جایگاه یک مشتری، خودتان به کدام برندها وفادارتر بوده‌اید؟ احتمالا آن­ها آنقدر قابل‌اعتماد بوده‌اند که توانسته‌اند توجه شما را جلب کنند. برای مثال زاپوس (Zappos) یک مرکز فروش آنلاین کفش و لباس است و همه آن را به خدمات‌رسانی عالی در تحویل کالا می‌شناسند و یا با شنیدن نام برند دراپ‌باکس (Dropbox)، همه لوگوی جعبه‌ی آبی رنگ مشهور را به یاد می‌آورند.

هنا فایشمن رئیس بازاریابی سایت مشهور هات اسپات معتقد است: "همه‌ی ارتباطات و تلاش‌های یک برند خوب در زمینه‌ی بازاریابی و فروش باید نماینده‌ی کامل آن برند باشند."

 

۵. تلاش نکنید همه‌ی مشتریان را راضی کنید چون نمی توانید

جاناتان‌ لانگ از شرکت بازاریابی Market Domination Media  گفت: "هیچ‌وقت نمی‌توانید همه‌ی مشتریان را راضی کنید؛ پس برای راضی کردن همه­‌ی آن­ها تلاش نکنید؛ فقط سعی کنید بهترین برند ممکن برای گروه خاصی از مشتریانت باشید" چنین چیزی حتی قابل انجام هم نیست.
هیچ‌وقت از این که خودتان باشید نهراسید؛ حتی اگر این کار نیازمند گفتن حرف‌هایی باشد که هیچ‌کسِ دیگر نگوید. همیشه به یاد داشته باشید، شما آنجا نیستید که همه را راضی کنید، هدف اصلی شما رشد برند خودتان و پیشرفت در این کار است و این موضوع مستلزم راضی‌ نگه‌ داشتن همه‌ی مشتریان نیست.

سِت گادین : برای محصولات خود مشتری پیدا نکنید، بلکه برای مشتریان خود، محصول تولید کنید.

 

۶. هر روز بهتر از دیروز و هر روز معتبرتر شوید

یادتان باشد هر کاری که شما می‌کنید باید بر اعتبار برندتان افزوده‌ شود. همه‌ی صاحبان برندهای برتر که اپل نیستند. برندهای غیرمشهورتری مثل آیکیا (IKEA) هم از آنجایی که هر روز بیشتر به چشم می‌آیند، موفق‌اند.
برای معتبر­ شدن می­‌توانید از خودتان چند سوال بپرسید:

  1. چه چیزی کمک می‌کند محصول، خدمات و شرکت شما بهتر از رقبا بهتر باشد ؟

  2. فرق تسهیلات و خدماتی که شما برای مشتری ایجاد می‌کنید با کاری که بقیه‌ی رقبا انجام می‌دهند، دقیقا چیست؟

  3. منافعی که با استفاده از برند شما نصیب مشتری می­‌شود چطور می‌­تواند او را به استفاده‌­ی بیشتر از برند شما مایل کند؟

  4. آیا چیزی که شما تولید می‌کنید دقیقا ارزش هزینه‌­ای که در ­برابرش از مشتریان می­‌گیرید را دارد؟

  5. آیا شیوه­‌ی بازاریابی شما با نوع برند­تان هماهنگ و یکپارچه است؟

  6. چگونه می توانید مشتریان بهتری داشته باشد؟

 

۷. با برندهای بسیار معتبر مرتبط باشید

رئیس اجرایی و موسس گروه بازاریابی زِن (Zen) می‌­گوید: "همان‌طور که دوستان ما نشان‌دهنده‌ی شخصیت ما هستند، برندهایی هم که با برند ما مرتبط باشند باعث قدرت و یا ضعف برند ما می‌شوند. بنابراین برندهایی را برای دوستی و همکاری انتخاب کنید که باعث می‌شوند برند شما معتبر­تر به چشم آید."

 

۸. در ایجاد آگاهی از برندتان هوشمند باشید

در نهایت اینکه می‌توانید با استفاده از تکنیک‌های خلاقانه، آگاهی مردم از برندتان را افزایش دهید. مثلا می توانید از این تکنیک‌ها استفاده کنید:

  • یک برنامه‌ی بازاریابی داشته باشید تا مشتریان فعلی، مشتریان جدید را به شما ارجاع دهند.

  • یک داستانِ قوی در مورد پیدایش و شکل گیری برندتان را طراحی کنید.

  • نام ، رنگ و لوگوی شما باید هوشمندانه و در یک فرآیند یکپارچه طراحی شده باشد تا بسهولت قابل بازشناسی باشد.

  • محتوای فری‌میوم (Freemium) ارائه دهید (فری‌میوم یک استراتژی قیمت‌گذاری و کسب درآمد است که معمولا یک کالا مانند نرم‌افزار، رسانه، بازی یا خدمات وب به صورت رایگان‌افزار ارائه می‌شود ولی برای دسترسی به امکانات جانبی مانند امکانات ویژه، خدمات بیشتر و نمایش بهترِ نرم‌افزار، از کاربر یا مصرف‌کننده پول دریافت می شود).

  • با کسب‌و‌کارهای محلی و مشهور  همکاری و پروژه‌های مشترک داشته باشید.

  • اگر مقدور است روی ماشین‌تان تبلیغ شرکت‌تان را بچسبانید.

  • مشتریان خود را با شاخص های مورد نظرتان دسته بندی ( گرید بندی)کنید.

  • شناخت نسبتا کاملی از مشتریان داشته باشید( اگر می توانید مدیریت ارتباط با مشتریان (CRM)  را راه اندازی کنید.

  • هدایا و اقلام رایگان به مشتریان بدهید؛ اقلام ویژه تر را به مشتریان با گرید بالاتر اختصاص دهید.

  • ملاقات حضوری با مشتریانتان را  در طول سال برنامه ریزی نمایید .

  • در شبکه‌های اجتماعی خود مسابقه به راه بیندازید.

  • یک پادکست داشته باشید.

خوب حالا می‌توانید تا حدودی در مسیر قرار گرفتنِ خود در راه بی پایان برندسازی خوشحال باشید.

امیدوارم مطالب مورد توجه شما قرار گرفته باشد - پیروز باشید.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۹ ، ۰۸:۵۷
فرهاد فروغی

 


 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۹۹ ، ۱۶:۱۸
فرهاد فروغی

Brand Personality

شخصیت در برند سازی چیست؟

برندها نیز مانند انسان ها زنده به نظر می رسند ، رشد میکنند، اوج میگیرند، میمیرند و البته شخصیت هم دارند. برندها نیز به مانند انسان ها دارای رفتار و شخصیت های مختلفی هستند.

برخی از ما هنوز به دوران بلوغ رفتاری نرسیده ایم، ممکن است چشمانداز و علایق خود را عوض میکنیم و شاید ندانیم که با دیگران چگونه رفتار کنیم، به همین ترتیب برخی از برندها هم برنامه ای برای  تکامل رفتار و شخصیت خود ندارند و در نحوه رفتار با مخاطبان خود دچار مشکل هستند.

اما نداشتن برنامه و مدلی مشخص برای خلق و تکامل شخصیت برند، به این معنی نیست که ما از زاویه دید مخاطبان خود شخصیت خاصی نداریم. از نگاه دیگران همه ی ما دارای ویژگیهای شخصیتی خاص خود هستیم، که نقاط مشترکی با شخصیت دیگر انسان ها نیز دارد.

همین امر باعث شده تا برخی از پیشگامان علم روانشناسی شخصیتها را به دسته های گوناگونی تقسیم نمایند . کاری که در برندسازی نیز انجام میشود .

ایده مرتبط ساختن خصوصیات انسانی مشترک با برندها جدید نیست.  طراحی شخصیت برند کارکردهای خوبی در فرآیند برندسازی و خلق ارزش ویژه برند دارد ؛ افراد زیادی بر روی خلق و ارزیابی شخصیت برند کارکرده اند، به خصوص که شخصیت برند در بازارهایی که شباهت میان برندها زیاد است برای خلق تمایزاتِ رفتاری و ارتباط با مخاطبان به کمک برندسازان می آید. بنابراین لازم است در ابتدا شخصیت برند را بهتر بشناسیم.

در یک تعریف، شخصیت برند، ادغام میان تجربه مصرف کننده در ارتباط با برند و انتظار از برند به مثابه یک انسان است.  شخصیت برند باعث تمایز برند از رقبای خود نیز میگردد. اما مهم ترین پرسش برای برندسازی این است که :

چگونه میتوانم یک شخصیت مناسب برای این برند طراحی کنیم؟

ابتدایی ترین روش شخصیت سازی در برند سازی، از طریق یک ایده ساده به دست آمد. مگر نه اینکه شخصیت یک انسان تحت تاثیر هرچیزی است که با او در ارتباط است :  مانند لباسش، خانواده و دوستانش، منزلش، و آنچه که به عنوان یک شاغل انجام میدهد ؛ پس شخصیتِ یک برند هم متاثر از محصولات و خدماتش خواهد بود.

دیوید آکر معتقد است که ویژگی های مرتبط با محصول از قبیل طبقه محصول، بسته بندی ، قیمت ، نوع استفاده و کارکرد آن و ویژگی هایی ذهنی مانند تصویر ذهنی ای که ما از مصرف کننده ی نمونه محصول داریم، حمایتهای مالی که از برنامه ها کرده ایم ، سبک تبلیغات، سن برند، کشور مبدا برند، تصویر ذهنی ما از سازمان و صاحب برند، شخصیت های معروفی که تا کنون در ارتباطاتِ برند حضور داشته اند ؛ همه منابع طراحی ، خلق و توسعه شخصیت برند هستند.

همانگونه که میبینیم به علت تعدد متغیرهای موثر بر شخصیت برند ، نمیتوان برنامه ی اجرایی دقیقی را برای خلق شخصیت برند پیاده سازی کرد. بنابراین هر یک از مدلهای طراحی شخصیت بر روی ویژگی هایی خاصی تمرکز میکنند.

بدون داشتن چنین مدل هایی وظیفه طراحان شخصیت برند، دادن توضیحات جالب و انتخاب شخصیتی بر مبنای سلیقه شخصیت شان خواهد بود. بنابر این نیاز داریم تا با مدل ها آشنا شویم تا بلکه بعدها با همکاری روانشناسان و برندسازان قادر به خلق مدل های جدیدتری نیز گردیم .

 

مدل  طراحی شخصیت برند :

یکی از معروف ترین مدل ها ، مدل پنج بعدی جنیفر آکر است که به پنج بزرگ (Big Five ) نیز معروف است . جنیفر آکر معتقد بود که پنج بعد اصلی وجود دارد که می توان شخصیت انسان ها را در آن دسته بندی کرد و البته هرکدام از این پنج نوع شخصیت، زیر مجموعههایی نیز دارد که در کل پانزده چهره مختلف از برند را به ما نشان میدهد.

این پنج بعد اصلی به ترتیب : صداقت ، هیجان ، شایستگی، دلفریبی و زمختی است. هرکدام از این ابعاد به خرده مقیاس هایی تقسیم میشود :

  • صداقت شامل :  بی تکبر و خاکی ، صادق ، سالم ، خوش رو
  • هیجان شامل : مد روز ، سر زنده ، با قوه تخیل ، به روز
  • شایستگی شامل :  اعتماد ، باهوش ، موفق
  • دلفریبی شامل : با کلاس ، جذاب
  • زمختی شامل : اهل کار بیرون خانه ، خشن

در این مدل شما چک لیستی شامل ۱۵ بعد شخصیتی دارید که در پرسش نامه پژوهشی  با 42 سئوال قابل اندازه گیری است .

بدین ترتیب به جای طرح سوالات باز که در ۳ مدل قبلی استفاده می شد، در اینجا سوالات بسته است و کار پژوهش و همچنین جمع بندی آسانتر انجام میگیرد.

آنچه برای آژانس های برندسازی مهم است روش ها و مدل هایی است که امکان ارزیابی شخصیت یک برند موجود و یا امکان خلق شخصیت برای برندی جدید را به آن ها بدهد.

مدلهای دیگری نیز برای ارزیابی و خلق برند هستند که بر نظریات روانشناسی تکیه دارند. پس از این که ایده ارتباط شخصیت انسان و برند در مباحث برندسازی مطرح شد، افراد زیادی شروع به طراحی مدل هایی برای خلق شخصیت برند و یا تشخیص شخصیت برندها از طریق همین مفاهیم روانشناسی کردند.

برای نمونه، یکی دیگر از مدل های معروف شخصیت برند مبتنی بر کهن الگوهاست که از نظریه روانشناس معروف کارل گوستاو یونگ گرفته شده که در مطالب بعدی در فَن برند تقدیم شما می گردد.

امیدوارم این مطالب برای شما قابل استفاده باشد- پیروز باشید

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۹۹ ، ۱۵:۵۹
فرهاد فروغی

 

Bottom of F

Top of

Bottom of Fامروزه ساخت و پرداختِ یک برد چالشی اصلی ، پیچیده و مهم بحساب می آید . با شروع دهه 1980 و پی بردن به اینکه برند یک نوع دارایی نامشهود محسوب می شود ؛ اغلب کسب و کارها، خود را در دوره ای درخشان از برند سازی یافتند . آنها شروع به جذب افراد خلاق در زمینه تبلیغات و بازاریابی و برندسازی نموده تا  بتوانند برند های خود را به بهترین شکل ممکن وارد دنیای کسب وکار کنند.

 یکی از موارد بسیار مهم در ایجاد معروفیت برند و استراتژیِ برندسازی که باید با جدیت به آن پرداخته شود؛ تولید محتواهای غنی و خاص یک برند و مرتبط با مخاطبین آن برند می باشد. این جمله معروف بیل گیس است که : "محتوی پادشاه است."

در حال حاضر شبکه های اجتماعی و پیام رسان های متعدد این امکان را بوجود آوره تا ما بتوانیم با مخاطبین خود به نحو تاثیر گذاری ارتباط دوسویه برقرار کنیم. تنها کافی است تا با تولید محتوای مناسب ، پیام برندمان را در زمان مناسب منتشر و ارتباط خود را با دنبال کنندگانِ برندِ خود حفظ نماییم و حتی بر تعداد افرادی که موضوعات برند را دنبال می کنند بیفزاییم.

برای اینکه استفاده از شبکه های اجتماعی بتواند برند شما را موفق سازد و به نتیجه دلخواه نزدیک شوید ؛ باید توجه داشته که به ایجاد یک ارتباط ذهنی ، عاطفی و فرهنگی مناسب و قوی با مخاطبان خود نیاز دارید. اساسا  برند ها زمانی به موفقیت دست پیدا می کنند که قادر باشند در قلب و روح و ذهن مخاطبِ خود رخنه کرده باشند.

 فناوری های دیجیتال نه تنها توانسته است تا شبکه های اجتماعی جدید و قدرتمندی از افراد را به وجود آورد، بلکه سبب شده  تا بر چگونگی کارکرد فرهنگ ِکسب و کار تغییرات جدی ایجاد کند . هم اکنون شبکه های اجتماعی به عنوان یکی از تاثیرگذار ترین و قدرتمند ترین بدعت گذاران فرهنگ و سبک زندگی در رابطه به موضوع برند به شمار می آید.

 می توان چنین گفت که پیشینه ی تولید محتوا به تاریخ رسانه باز می گردد و تنها شکل محتوا سازیِ آن به دیجیتال و البته غنی و پرمایه تر تغییر یافته است .  در زمان های قدیم بسیاری از کسب و کار ها سعی می کردند تا از سرگرمی های مورد علاقه مردم استفاده کرده تا برند خود را به شهرت و معروفیت بیشتری برسانند. برای تحقق این هدف از داستان سرایی های کوتاه، حقه های سینمایی، آهنگ ها و بهره جستن از شخصیت های با نفوذ و تبلیغات انبوه استفاده می کردند و به این شیوه برای برند خود تولید محتوا می کردند. کمی بعد تلویزیون و تبلیغات تلویزیونی شیوه ی تولید محتوا را عمیقا تحت تاثیر و تغییر قرارداد و در نهایت با پیدایش اینترنت، مالکانِ برند با بهره بردن از  فضای وب و شبکه های اجتماعی به شیوه ای جدید به تولید محتوا پرداختند.

می توان چنین گفت که امروزه شبکه های اجتماعی ابزاری در خدمت برندها هستند . شبکه های اجتماعی قادرند تا مخاطبین مختلفی از سراسر جهان که از لحاظ جغرافیایی از یکدیگر جدا افتاده اند را به هم پیوند دهد و به همکاری ها سرعت و تنوع بخشند. بنابراین شبکه های اجتماعی سبب تاثیر فرهنگ ها و مردم با یکدیگر شده و فرهنگ جمعیِ جدید یا هوادارانی  بر پایه علایق مشترک بصورت خرده فرهنگ با ارزشهای مربوط خود و عادت های جدید بوجود آورند. همان چیزی که ست گادین از آن بعنوان " قبیله ها " یا Tribes نام می برد. هارلی دیویدسون و اپل از نمونه های چنین پدیده ای هستند.

اینگونه است که آدم های در گوشه و کنار جهان همدیگر را پیدا می کنند و زبانِ فرهنگ خود را می سازند و به برند و پیام آن قلبا باور دارند و راسخ می مانند. شرکت های امروزی در حال ساختِ سازمان هایشان و رهبری آنها بر پایه قبیله هایشان پیرامون بازارهایشان هستند .

در حالی که بیشتر برند ها در دهه های گذشته تمرکزشان را روی تبلیغات گذاشته بودند؛ با ظهور شبکه های اجتماعی تغییر محسوسی از تمرکز بر تبلیغات به رویکرد برندسازی و جذب مخاطبین واقعی با استفاده از تولید محتواها و ایده هایی که بتواند قلب مخاطبینش را تسخیر کند به پیش رفته است .

شبکه های اجتماعی اکنون به ابزار و نیروی قدرتمندی بدل شده اند و برند هایی که قادر به تولید محتوای غنی ، پرمایه و جذاب  بر روی شبکه های اجتماعی نیستند؛ مخاطبین خود را به تدریج  و یا به یکباره از دست خواهند داد. در این مورد بهوش باشید.

امیدوارم این مطلب مورد استفاده شما قرار گرفته باشد_ متشکرم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۹ ، ۱۰:۳۹
فرهاد فروغی

کمپین های‌ تبلیغاتی و برندینگ( Top 10 )

در این مقاله ۱۰  کمپین برتر به عنوان بهترینها در زمینه تبلیغات و بازاریابی و برندسازی معرفی میشود . شاید این سوال برای شما مطرح شود که چرا این ۱۰ کمپین تبلیغاتی بهترین بودهاند؟ پاسخ این خواهد بود که به دلیل تاثیری که این کمپینها در توسعه نام این برندها داشتهاند و البته قدرت نفوذی که باعث شده تا نام آنها بعد سالها از شروع فعالیتشان هنوز به یادها باشد.

کمپین تبلیغاتی چیست؟

کمپین تبلیغاتی یک سری از تبلیغ است که حول یک هدف و پیام خاصی متمرکز شدهاند. در کمپین تبلیغاتی از روش های مختلف بازاریابی برای رساندن پیام برند استفاده می‌شود. همچنین زمانبندی در اجرای کمپینها بسیار مهم است.

1- شرکت نایکی: فقط انجامش بده!

آیا میدانستید زمانی محصولات نایکی تنها مختص دوندگان ماراتن بوده است؟ بعد از مدتی، موج تناسب اندام در دنیا به راه افتاد و فیل نایت بنیانگذار نایکی و کارشناسان فروش آن دریافتند که باید از این موقعیت استفاده کنند تا از رقیبشان، ریباک (Reebok)، پیشی بگیرند. در آن زمان فروشِ کفش ریباک بیشتر از نایکی بود. اینگونه بود که در دههی 1980 نایکی کمپین تبلیغاتی   Just do it !" فقط انجامش بده " را خلق کرد. و این کلید موفقیت آنها بود.

در سال ۱۹۸۸، فروش نایکی ۸۰۰ میلیون دلار بود ولی در سال ۱۹۹۸ این عدد به ۹.۲ میلیارد دلار رسید. " فقط انجامش بده" کوتاه، دلنشین و در بین مردم فراگیر شد . مردم هر کجا که در حال ورزش کردن بودند میتوانستند آن را حس کنند و البته امروزه هم مردم این حس را می‌توانند لمس کنند. " میخواهی 4 کیلومتر بدوی؟ فقط انجامش بده!"  براستی این پیام بقدری قدرتمند است که حتی می توان   Just do it ! را برای انجام هر کاری ، به خودِ خودتان بگویید و اثرش را ببینید !

این شعاری است که میتواند به همهی ما و به هر کاری مربوط باشد . محرکی ذهنی خوبی است که باعث میشود خودمان را به چیزی فراتر از محدودیتهایمان در لحظه انجام کاری ترغیب کنیم. پس وقتی میخواهید بهترین راه را برای معرفی برندتان پیدا کنید باید از خودتان این سوال را بپرسید که قرار است چه مشکلی را برای مشتری‌هایتان حل کنید؟ محصول یا خدمات شما چه راه حلی ارائه میدهد؟ با استفاده از انتقال پیام به مشتریها ، میتوانید یک رابطهی احساسی با آنها برقرار کنید که به سادگی خدشهپذیر نیست و با هدف خیلی از مردم می تواند همسو و مشکل گشا باشد.

2- شرکت فولکس واگن: به کوچک بودن فکر کن!

خیلی از شرکتها و متخصصین بازاریابی فولکس واگن (Volkswagen) را با عنوان " به کوچک بودن فکر کن" یاد میکنند. در سال ۱۹۶۰ یک گروه تبلیغاتی بزرگ تصمیم گرفت به این سوال پاسخ بدهد که: چطور میتوان طرز فکر مردم را در مورد یک ملت تغییر داد؟

برای مثال، آمریکاییها همیشه مایل بودند ماشینهای بزرگِ تولید خودشان را خریداری کنند به طوری که حتی ۱۵ سال بعد از پایان جنگ جهانی دوم هم اغلبِ آنها علاقهای به خرید خودروهای کوچک آلمانی نداشتند. حال این سوال مطرح میشود که تبلیغات فولکس واگن در آمریکا چطور نظر آنها را عوض کرد؟ آنها دقیقا به انتظارات مردم توجه کردند. "شما فکر میکنید محصولات ما کوچک هستند؟ بله، دقیقا همینطور است."  فولوکس واگن در این پیام تلاش نکرد تا آن چیزی را که نبودند نمایش بدهد و این درست ترین کاری است که در برندسازی می توان انجام داد .

مهمترین درسی که میتوان از این کمپین تبلیغاتی گرفت این است که سعی نکنید محصول، شرکت یا خدماتتان را در قالب چیزی که نیست معرفی کنید، چون مشتریها به فراست و درستی تشخیص میدهند و قضاوت خواهند کرد .

3- شرکت مارلبورو: انسان مارلبورویی

تبلیغ برای انسان مارلبوروییِ یا همان کابوی مستقل این شرکت که از سال ۱۹۵۵ شروع شد، نشان داد یک برند با خلق و نمایش یک سبکِ زندگی حول محصولات خود می‌تواند تا چه اندازه قدرت پیدا کند. "آیا میخواهید یک فرد آزاد باشید؟ میخواهید قوی باشید؟ آیا دوست دارید محدودیتها را کنار بگذارید؟" این تعریفی بود که فلیپ موریس بنیانگذر و تیم برندسازی اش  از یک انسان مارلبورویی یا یک آمریکایی مستقل و آزاد  ارائه دادند.

این کمپین تبلیغاتی موفق بود چون یک زندگی ایدهآل را به تصویر میکشید که خیلیها آرزو داشتند آن را تجربه کنند. پس فکر کردن به نیازهای زندگی مردم یا آنچه برای داشتن یک زندگی ایدهآل به آن احتیاج دارند یکی از راههای موفقیت یک برند است..

4- شرکت فرآوری شیر کالیفرنیا : " شیر گرفتی؟ "

این شرکت با استفاده از شعار " شیر گرفتی ؟" got milk?  یا شیر داری ؟ توانستند فروش شیر در کالیفرنیا را تنها طی یک سال ۷ درصد افزایش دهند. اما این پایان داستان نبود و این شعار از مرزها عبور کرد و تا امروز هم می‌توانید میلیونها شعار را با عنوان "فلان محصول را داری؟" ببینید. این کمپین با خط سفید شیر روی لب هنرپیشگان معروف و شخصیت های فانتزی مثل سوپرمن توانست موفقیت چشمگیری بدست آورد .

به این نکته هم توجه کنید که هدف این شعار اصلا  تنها کسانی که شیر مصرف نمیکنند نبود بلکه روی مشتریهای قبلی سرمایه‌گذاری هم میکرد. پس، لازم نیست صرفا همیشه به دنبال مشتریهای جدید برای خدمات یا محصولات خود باشید. گاهی باید مشتریهای فعلی خود را به استفادهی بیشتر از محصولاتتان ترغیب کنید؛ در واقع باید کاری کنید که مشتریهای شما حامی‌تان باشند و از محصول و خدمات شما لذت ببرند.

5- داو: زیبایی واقعی

دنیایی را تصور کنید که در آن زیبایی منبع اعتماد به نفس باشد، نه اضطراب. این جمله در واقع شعار کمپین تبلیغاتی شرکت داو  (Dove)  بود که به زیبایی واقعی و فراتر از رنگ و لعاب فکر میکرد و البته با استقبال زیادی در گوشه و کنار دنیا هم روبه‌رو شد. آنها از یک روش ساده اما موثر برای بازاریابی و برندسازی استفاده کردند: تبلیغات شرکت داو حولِ یک موضوع مهم و حساس میگشت. آنها تبلیغی ساختند که در طی آن یک آزمایش اجتماعی به نمایش در می‌آمد؛ از یک چهره‌نگار اداره‌ی تحقیقات پلیس امریکا (FBI) درخواست شد دو طرح از هر یک از زنان داوطلب این تحقیق رسم نماید. یکی از این طرح‌ها بر اساس توصیفات خودِ آن زن ترسیم می‌شد و طرح دیگر بر اساس توصیفات یک غریبه. جالب است بدانید که این دو تصویر کاملا متفاوت بودند. داو این نتایج را همراه با این آمار قابل توجه ارائه داد که تنها 4 درصد  از زنان در سراسر دنیا خود را زیبا می‌دانند.

و اما نتایج: این ویدئوها بیش از ۱۱۴ میلیون بار دیده و ۳۷۴ میلیون بار به اشتراک گذاشته شدند چون به خوبی با مخاطبان ارتباط برقرار کردند و مردم هم پیام شرکت داو را شنیدند. این تبلیغ با مخاطبان خود همراه و همدل بود، و آنها هم به دلیل این تبلیغ و کمپینِ جذاب و هم به دلیل آمار و ارقامی که داو برای پشتیبانی از پیام خود استفاده کرده بود تحت تاثیر قرار گرفتند.

6- شرکت اپل : از مک استفاده کن !

از بین همهی کمپینهای تبلیغاتی مکینتاش  (mac)، شعار "از مک استفاده کن " عملکرد خیره‌کنندهتری داشت. نزاع بین سیستم عامل مک و کامپیوترهای ویندوزی تبدیل به یکی از موفق‌ترین کمپین تبلیغاتی اپل شد. در سال اول به کارگیری این کمپین اپل توانست سهم خود را در بازار  42 در صد افزایش دهد. این کمپین تبلیغاتی هر آنچه لازم بود مشتریها در مورد محصولات اپل بدانند، بدون اینکه فقط مشخصات محصول را تبلیغ کنند، به آنها ارائه می‌داد.

باید بدانیم که اگر محصول ما کاراییهای جدید و فوق‌العادهای دارد، نباید آنها را مثل چماق بر سر مشتریهای مان بکوبیم. در عوض، باید این مزایا را به صورت قابل فهمی بیان کنیم و کاری کنیم که آن ها بتوانند خودشان را در حال استفاده از محصول مجسم کنند و برای استفاده از آن ترغیب شوند.

7- کلایرول : استفاده کردید یا نه؟

وقتی شرکت بهداشتی آرایشی کلایرول (Clairol) در سال ۱۹۵۷ برای اولین بار این سوال را مطرح کرد از هر ۱۵ نفر تنها یک نفر به آن پاسخ مثبت داد، اما تنها ۱۱ سال بعد نیمی از پاسخها مثبت بود. موفقیت این کمپین تبلیغاتی به حدی بود که در بعضی ایالت ها یکی از مواردی که باید در گواهینامهی زنها ذکر میشد رنگ مو بود. کلایرول دقیقا بر خلاف مغازهدارها عمل کرد: آنها نمی‌خواستند همهی زنها در کوچه و خیابان در مورد استفاده از محصولشان صحبت کنند، بلکه هدفشان این بود که محصولشان آنقدر باکیفیت باشد که اگر کسی از آن استفاده کرد دیگران متوجه نشوند. و اما درس این کمپین تبلیغاتی: گاهی اوقات فقط کافی است نشان دهیم که چرا و چگونه محصولمان عمل میکند . بعبارت دیگر مخاطبین ما صرفا محصولات ما را نمی خرند ، بلکه آنها دلیل کار ما را می خرند.

8- شرکت دبیرس :  یک الماس برای همیشه!

در سال ۱۹۹۹، مجله‌ی تبلیغات AdAge شعار شرکت دبیرس با عنوان"یک الماس برای همیشه" را به عنوان بهترین شعار قرن بیستم معرفی کرد.  دبیرس در واقع پایهگذار این سنت بود. آنها باعث شدند همه فکر کنند که حلقهی الماس یک کالای لوکسِ واجب برای ازدواج است. آنها میخواستند این فکر در ذهن مردم رسوخ کند که هر کس قرار است ازدواج کند باید یک حلقهی الماس برای نامزدی تهیه کند. اما درسی که میتوانیم از این کمپین تبلیغاتی بگیریم این است که با بازاریابی صحیح میتوان کاری کرد که یک محصولِ تقریبا ارزان، لازم و تجملی به نظر برسد. اینگونه بهتر می توان واکنش تصمیم گیری مشتریان را تحت تاثیر قرار داد .

9- اُلد اِسپایس : مَردی که مَرد شما هم میتواند بوی او را بدهد!

میتوان گفت که شعار تبلیغاتی این کمپین ره صد ساله را یک شبه طی کرد. Old Spice  در اولین قسمت از ویدئوهای این کمپین که برای اولین بار در سال ۲۰۱۰ ارائه شد، بازیگری به نام عیسی مصطفی نفش بازی میکرد. این ویدئو حدود ۵۱ میلیون بار دیده شد. چند ماه بعد در ژوئن همان سال شرکت الد اسپایس دومین ویدئوی تبلیغاتی خود را منتشر کرد که در آن از چهرهی همان بازیگر قبلی استفاده شده بود.

مصطفی به سرعت به مرد اُلد اِسپایس تبدیل شد. این شرکت ویدئوهای این کمپین که در آن مصطفی به هوادارانش در فیسبوک، توئیتر و دیگر شبکههای اجتماعی به طور اختصاصی پاسخ میداد را به راه انداخت.

طی دو روز این شرکت ۱۸۶ ویدئوی شخصی و بامزه منتشر کرد که در آنها مصطفی با هوادارنش صحبت میکرد. گفته میشود که این ویدئوها ۱۱ میلیون بار دیده شدند و شرکت ۲۹۰۰۰ هوادار فیسبوکی و ۵۸۰۰۰ فالوئر توئیتری جدید پیدا کرد.

جیسون باگلی (Jason Bagley) میگوید: " ما ویدئوهای تبلیغاتی کوتاه و زیبایی برای تکتک مشتریهایمان میفرستادیم و ویژگی بارزمان شخصی بودن این ویدئوها و سرعت بسیار بالایمان در این کار بود "

آژانس تبلیغاتی کمپین هم نظر داد که :  "ما در واقع برای هر کس یک ویدئوی کوتاه و شخصی میفرستادیم و سرعت‌مان هم بسیار بالا بود. چون کسی انتظار پاسخ در برابر جواب سوال یا نظرش را نداشت در این کار موفق شدیم."

پس اگر کمپینتان به سرعت با مشتریها و هوادارانتان ارتباط برقرار کرد، هر کاری از دستتان برمیآید انجام بدهید تا این ارتباط را حفظ کنید. اما همزمان باید حواستان جمع باشد پیامی که منتقل میکنید در راستای اهداف و پیام اصلی برندتان باشد.

10- وِندیز : گوشتِش کو؟

شاید به نظر برسد که این کمپین تبلیغاتی با نشان دادن یک همبرگر بزرگ به موفقیت رسیده اما حقیقت چیز دیگری است.

شرکت وِندیز Wendy’s رقیبهایش را هدف گرفت و با روشی جسورانه در بازاریابی، برند خود را تقویت کرد. عبارت سادهی"گوشتِش کو؟"برای این استفاده شد که نشان دهد سایر رقبا در ساندویچهایشان از گوشتِ کمی استفاده میکنند. این عبارت به سرعت فراگیر شد و برای هر چیزی که جای خالی آن در زندگی مردم حس میشد نیز قابل استفاده بود !

چون پیشبینی اینکه آیا یک شعارِ همهگیر میتواند به موفقیت خود ادامه بدهد یا نه سخت بود ؛ شرکت وندیز به طور هوشمندانه‌ای از استفاده‌ی بیش از حد از آن خودداری کرد. آنها تنها به مدت یک سال از آن استفاده کردند و اجازه دادند تا همه چیز روال طبیعی خود را طی کند. اما درسی که میتوان از این کمپین تبلیغاتی گرفت: حواستان به عوامل موفقیت و شکست‌تان باشد. صرفا چون چیزی پیدا کردهاید که موفقیتآمیز بوده نباید آنقدر از آن استفاده کنید که کارایی خودش را از دست بدهد ! بگذارید شرکت‌تان تغییر و رشد کند، خواهید دید که ایجاد تغییرات و انجام کارهای جدید حتی موفقیتی بیشتر از قبل برای‌تان به ارمغان می‌آورد.

امیدوارم مطالب مورد توجه و استفاده شما قرار گرفته باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۹ ، ۱۰:۲۲
فرهاد فروغی

سرآغازی برای برند :

از سال 1980 معلوم گردید که برند یک دارایی نامشهود است .

برند عامل متمایز کننده ، ایجادکننده مزیت رقابتی و یک دارایی نامشهود است و تصویر برند در ذهن مردم همه آن دارایی است . این قدرت برند است که می تواند موجب شود مشتری ها از رفتن بسوی رقبا منصرف شوند .

برندسازی سیاستی است که سازمانها جهت ایجاد و حفظ مزیت رقابتی دنبال می کنند.به این دلیل که برندسازی و برند آفرینی سازمان-بازاریابی برند- فراتر از تکنیک های تبلیغاتی ، یک مقوله استراتژیک است ؛ خلق برند فرآیندی یکپارچه، مداوم ، گام به گام ، زمان بر، پیچیده و دارای ابعاد مختلفی می باشد.

با توجه به اینکه تمام عملکردها و فعالیتهای یک سازمان قابلیت تاثیرگذاری بر برند را دارند ؛ برای همین جهت گیری کلی سازمان باید برای خلق یک برندِ برتر ، یکپارچه شود .

طراحی و تدوین نقشه راه یکپارچه و پویا، پایه و اساس برنامه ریزی ها ، اقدامات بازاریابی و برندسازی می باشد. در این نقشه فعالیت های متنوع ، متعدد و مرتبطی طراحی می گردد که متناسب سازی و همراستایی آنهاجهت تحققِ چشم انداز و اهداف استراتژیکِ شرکت بسیار مهم است.

انجام فعالیت های فوق، نیازمند تحقیقات و مطالعه بازار- از جنس یافتن و کشف - و همچنین تجزیه و تحلیل اطلاعات و درگیر شدن کلیه افراد و واحدها در ایجاد خلاقیت های سازمانی و تصمیم سازی هاست.

زمان اجرای نقشه راه، معمولا یک سال کار مطالعاتی ، تحقیقاتی و بسترسازی و  نیز خلق برند  بین 3 تا 5 سال مشروط به پیروی دقیق اصول مارکتینگ ، دیجیتال مارکتینگ و مدیریتِ صحیحِ برند زمان نیاز دارد تا برند به سطح بلوغ دلخواه برسد .

در آخر ، با توجه با نکات فوق ، نیاز به ایجاد یک ساختار برندگرا و تعبیه"دپارتمان برندینگ"و جذبِ"مدیر برند" که وظیفه مدیریت ، به روز رسانی و مراقبت از برند رابر عهده خواهد داشت؛ضروری است.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۹ ، ۱۷:۴۳
فرهاد فروغی