فَن برند ، مشاور برندسازی کسب و کارها

برندسازی بر اساس دانش مدیریت استراتژیک برند و طراحی برندهای کسب و کار

فَن برند ، مشاور برندسازی کسب و کارها

برندسازی بر اساس دانش مدیریت استراتژیک برند و طراحی برندهای کسب و کار

۶ مطلب در بهمن ۱۳۹۹ ثبت شده است

جایگاه سازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۹۹ ، ۱۶:۲۹
فرهاد فروغی

 


 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۹۹ ، ۱۶:۱۸
فرهاد فروغی

Brand Personality

شخصیت در برند سازی چیست؟

برندها نیز مانند انسان ها زنده به نظر می رسند ، رشد میکنند، اوج میگیرند، میمیرند و البته شخصیت هم دارند. برندها نیز به مانند انسان ها دارای رفتار و شخصیت های مختلفی هستند.

برخی از ما هنوز به دوران بلوغ رفتاری نرسیده ایم، ممکن است چشمانداز و علایق خود را عوض میکنیم و شاید ندانیم که با دیگران چگونه رفتار کنیم، به همین ترتیب برخی از برندها هم برنامه ای برای  تکامل رفتار و شخصیت خود ندارند و در نحوه رفتار با مخاطبان خود دچار مشکل هستند.

اما نداشتن برنامه و مدلی مشخص برای خلق و تکامل شخصیت برند، به این معنی نیست که ما از زاویه دید مخاطبان خود شخصیت خاصی نداریم. از نگاه دیگران همه ی ما دارای ویژگیهای شخصیتی خاص خود هستیم، که نقاط مشترکی با شخصیت دیگر انسان ها نیز دارد.

همین امر باعث شده تا برخی از پیشگامان علم روانشناسی شخصیتها را به دسته های گوناگونی تقسیم نمایند . کاری که در برندسازی نیز انجام میشود .

ایده مرتبط ساختن خصوصیات انسانی مشترک با برندها جدید نیست.  طراحی شخصیت برند کارکردهای خوبی در فرآیند برندسازی و خلق ارزش ویژه برند دارد ؛ افراد زیادی بر روی خلق و ارزیابی شخصیت برند کارکرده اند، به خصوص که شخصیت برند در بازارهایی که شباهت میان برندها زیاد است برای خلق تمایزاتِ رفتاری و ارتباط با مخاطبان به کمک برندسازان می آید. بنابراین لازم است در ابتدا شخصیت برند را بهتر بشناسیم.

در یک تعریف، شخصیت برند، ادغام میان تجربه مصرف کننده در ارتباط با برند و انتظار از برند به مثابه یک انسان است.  شخصیت برند باعث تمایز برند از رقبای خود نیز میگردد. اما مهم ترین پرسش برای برندسازی این است که :

چگونه میتوانم یک شخصیت مناسب برای این برند طراحی کنیم؟

ابتدایی ترین روش شخصیت سازی در برند سازی، از طریق یک ایده ساده به دست آمد. مگر نه اینکه شخصیت یک انسان تحت تاثیر هرچیزی است که با او در ارتباط است :  مانند لباسش، خانواده و دوستانش، منزلش، و آنچه که به عنوان یک شاغل انجام میدهد ؛ پس شخصیتِ یک برند هم متاثر از محصولات و خدماتش خواهد بود.

دیوید آکر معتقد است که ویژگی های مرتبط با محصول از قبیل طبقه محصول، بسته بندی ، قیمت ، نوع استفاده و کارکرد آن و ویژگی هایی ذهنی مانند تصویر ذهنی ای که ما از مصرف کننده ی نمونه محصول داریم، حمایتهای مالی که از برنامه ها کرده ایم ، سبک تبلیغات، سن برند، کشور مبدا برند، تصویر ذهنی ما از سازمان و صاحب برند، شخصیت های معروفی که تا کنون در ارتباطاتِ برند حضور داشته اند ؛ همه منابع طراحی ، خلق و توسعه شخصیت برند هستند.

همانگونه که میبینیم به علت تعدد متغیرهای موثر بر شخصیت برند ، نمیتوان برنامه ی اجرایی دقیقی را برای خلق شخصیت برند پیاده سازی کرد. بنابراین هر یک از مدلهای طراحی شخصیت بر روی ویژگی هایی خاصی تمرکز میکنند.

بدون داشتن چنین مدل هایی وظیفه طراحان شخصیت برند، دادن توضیحات جالب و انتخاب شخصیتی بر مبنای سلیقه شخصیت شان خواهد بود. بنابر این نیاز داریم تا با مدل ها آشنا شویم تا بلکه بعدها با همکاری روانشناسان و برندسازان قادر به خلق مدل های جدیدتری نیز گردیم .

 

مدل  طراحی شخصیت برند :

یکی از معروف ترین مدل ها ، مدل پنج بعدی جنیفر آکر است که به پنج بزرگ (Big Five ) نیز معروف است . جنیفر آکر معتقد بود که پنج بعد اصلی وجود دارد که می توان شخصیت انسان ها را در آن دسته بندی کرد و البته هرکدام از این پنج نوع شخصیت، زیر مجموعههایی نیز دارد که در کل پانزده چهره مختلف از برند را به ما نشان میدهد.

این پنج بعد اصلی به ترتیب : صداقت ، هیجان ، شایستگی، دلفریبی و زمختی است. هرکدام از این ابعاد به خرده مقیاس هایی تقسیم میشود :

  • صداقت شامل :  بی تکبر و خاکی ، صادق ، سالم ، خوش رو
  • هیجان شامل : مد روز ، سر زنده ، با قوه تخیل ، به روز
  • شایستگی شامل :  اعتماد ، باهوش ، موفق
  • دلفریبی شامل : با کلاس ، جذاب
  • زمختی شامل : اهل کار بیرون خانه ، خشن

در این مدل شما چک لیستی شامل ۱۵ بعد شخصیتی دارید که در پرسش نامه پژوهشی  با 42 سئوال قابل اندازه گیری است .

بدین ترتیب به جای طرح سوالات باز که در ۳ مدل قبلی استفاده می شد، در اینجا سوالات بسته است و کار پژوهش و همچنین جمع بندی آسانتر انجام میگیرد.

آنچه برای آژانس های برندسازی مهم است روش ها و مدل هایی است که امکان ارزیابی شخصیت یک برند موجود و یا امکان خلق شخصیت برای برندی جدید را به آن ها بدهد.

مدلهای دیگری نیز برای ارزیابی و خلق برند هستند که بر نظریات روانشناسی تکیه دارند. پس از این که ایده ارتباط شخصیت انسان و برند در مباحث برندسازی مطرح شد، افراد زیادی شروع به طراحی مدل هایی برای خلق شخصیت برند و یا تشخیص شخصیت برندها از طریق همین مفاهیم روانشناسی کردند.

برای نمونه، یکی دیگر از مدل های معروف شخصیت برند مبتنی بر کهن الگوهاست که از نظریه روانشناس معروف کارل گوستاو یونگ گرفته شده که در مطالب بعدی در فَن برند تقدیم شما می گردد.

امیدوارم این مطالب برای شما قابل استفاده باشد- پیروز باشید

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۹۹ ، ۱۵:۵۹
فرهاد فروغی

 

Bottom of F

Top of

Bottom of Fامروزه ساخت و پرداختِ یک برد چالشی اصلی ، پیچیده و مهم بحساب می آید . با شروع دهه 1980 و پی بردن به اینکه برند یک نوع دارایی نامشهود محسوب می شود ؛ اغلب کسب و کارها، خود را در دوره ای درخشان از برند سازی یافتند . آنها شروع به جذب افراد خلاق در زمینه تبلیغات و بازاریابی و برندسازی نموده تا  بتوانند برند های خود را به بهترین شکل ممکن وارد دنیای کسب وکار کنند.

 یکی از موارد بسیار مهم در ایجاد معروفیت برند و استراتژیِ برندسازی که باید با جدیت به آن پرداخته شود؛ تولید محتواهای غنی و خاص یک برند و مرتبط با مخاطبین آن برند می باشد. این جمله معروف بیل گیس است که : "محتوی پادشاه است."

در حال حاضر شبکه های اجتماعی و پیام رسان های متعدد این امکان را بوجود آوره تا ما بتوانیم با مخاطبین خود به نحو تاثیر گذاری ارتباط دوسویه برقرار کنیم. تنها کافی است تا با تولید محتوای مناسب ، پیام برندمان را در زمان مناسب منتشر و ارتباط خود را با دنبال کنندگانِ برندِ خود حفظ نماییم و حتی بر تعداد افرادی که موضوعات برند را دنبال می کنند بیفزاییم.

برای اینکه استفاده از شبکه های اجتماعی بتواند برند شما را موفق سازد و به نتیجه دلخواه نزدیک شوید ؛ باید توجه داشته که به ایجاد یک ارتباط ذهنی ، عاطفی و فرهنگی مناسب و قوی با مخاطبان خود نیاز دارید. اساسا  برند ها زمانی به موفقیت دست پیدا می کنند که قادر باشند در قلب و روح و ذهن مخاطبِ خود رخنه کرده باشند.

 فناوری های دیجیتال نه تنها توانسته است تا شبکه های اجتماعی جدید و قدرتمندی از افراد را به وجود آورد، بلکه سبب شده  تا بر چگونگی کارکرد فرهنگ ِکسب و کار تغییرات جدی ایجاد کند . هم اکنون شبکه های اجتماعی به عنوان یکی از تاثیرگذار ترین و قدرتمند ترین بدعت گذاران فرهنگ و سبک زندگی در رابطه به موضوع برند به شمار می آید.

 می توان چنین گفت که پیشینه ی تولید محتوا به تاریخ رسانه باز می گردد و تنها شکل محتوا سازیِ آن به دیجیتال و البته غنی و پرمایه تر تغییر یافته است .  در زمان های قدیم بسیاری از کسب و کار ها سعی می کردند تا از سرگرمی های مورد علاقه مردم استفاده کرده تا برند خود را به شهرت و معروفیت بیشتری برسانند. برای تحقق این هدف از داستان سرایی های کوتاه، حقه های سینمایی، آهنگ ها و بهره جستن از شخصیت های با نفوذ و تبلیغات انبوه استفاده می کردند و به این شیوه برای برند خود تولید محتوا می کردند. کمی بعد تلویزیون و تبلیغات تلویزیونی شیوه ی تولید محتوا را عمیقا تحت تاثیر و تغییر قرارداد و در نهایت با پیدایش اینترنت، مالکانِ برند با بهره بردن از  فضای وب و شبکه های اجتماعی به شیوه ای جدید به تولید محتوا پرداختند.

می توان چنین گفت که امروزه شبکه های اجتماعی ابزاری در خدمت برندها هستند . شبکه های اجتماعی قادرند تا مخاطبین مختلفی از سراسر جهان که از لحاظ جغرافیایی از یکدیگر جدا افتاده اند را به هم پیوند دهد و به همکاری ها سرعت و تنوع بخشند. بنابراین شبکه های اجتماعی سبب تاثیر فرهنگ ها و مردم با یکدیگر شده و فرهنگ جمعیِ جدید یا هوادارانی  بر پایه علایق مشترک بصورت خرده فرهنگ با ارزشهای مربوط خود و عادت های جدید بوجود آورند. همان چیزی که ست گادین از آن بعنوان " قبیله ها " یا Tribes نام می برد. هارلی دیویدسون و اپل از نمونه های چنین پدیده ای هستند.

اینگونه است که آدم های در گوشه و کنار جهان همدیگر را پیدا می کنند و زبانِ فرهنگ خود را می سازند و به برند و پیام آن قلبا باور دارند و راسخ می مانند. شرکت های امروزی در حال ساختِ سازمان هایشان و رهبری آنها بر پایه قبیله هایشان پیرامون بازارهایشان هستند .

در حالی که بیشتر برند ها در دهه های گذشته تمرکزشان را روی تبلیغات گذاشته بودند؛ با ظهور شبکه های اجتماعی تغییر محسوسی از تمرکز بر تبلیغات به رویکرد برندسازی و جذب مخاطبین واقعی با استفاده از تولید محتواها و ایده هایی که بتواند قلب مخاطبینش را تسخیر کند به پیش رفته است .

شبکه های اجتماعی اکنون به ابزار و نیروی قدرتمندی بدل شده اند و برند هایی که قادر به تولید محتوای غنی ، پرمایه و جذاب  بر روی شبکه های اجتماعی نیستند؛ مخاطبین خود را به تدریج  و یا به یکباره از دست خواهند داد. در این مورد بهوش باشید.

امیدوارم این مطلب مورد استفاده شما قرار گرفته باشد_ متشکرم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۹ ، ۱۰:۳۹
فرهاد فروغی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۹ ، ۰۸:۳۲
فرهاد فروغی

کمپین های‌ تبلیغاتی و برندینگ( Top 10 )

در این مقاله ۱۰  کمپین برتر به عنوان بهترینها در زمینه تبلیغات و بازاریابی و برندسازی معرفی میشود . شاید این سوال برای شما مطرح شود که چرا این ۱۰ کمپین تبلیغاتی بهترین بودهاند؟ پاسخ این خواهد بود که به دلیل تاثیری که این کمپینها در توسعه نام این برندها داشتهاند و البته قدرت نفوذی که باعث شده تا نام آنها بعد سالها از شروع فعالیتشان هنوز به یادها باشد.

کمپین تبلیغاتی چیست؟

کمپین تبلیغاتی یک سری از تبلیغ است که حول یک هدف و پیام خاصی متمرکز شدهاند. در کمپین تبلیغاتی از روش های مختلف بازاریابی برای رساندن پیام برند استفاده می‌شود. همچنین زمانبندی در اجرای کمپینها بسیار مهم است.

1- شرکت نایکی: فقط انجامش بده!

آیا میدانستید زمانی محصولات نایکی تنها مختص دوندگان ماراتن بوده است؟ بعد از مدتی، موج تناسب اندام در دنیا به راه افتاد و فیل نایت بنیانگذار نایکی و کارشناسان فروش آن دریافتند که باید از این موقعیت استفاده کنند تا از رقیبشان، ریباک (Reebok)، پیشی بگیرند. در آن زمان فروشِ کفش ریباک بیشتر از نایکی بود. اینگونه بود که در دههی 1980 نایکی کمپین تبلیغاتی   Just do it !" فقط انجامش بده " را خلق کرد. و این کلید موفقیت آنها بود.

در سال ۱۹۸۸، فروش نایکی ۸۰۰ میلیون دلار بود ولی در سال ۱۹۹۸ این عدد به ۹.۲ میلیارد دلار رسید. " فقط انجامش بده" کوتاه، دلنشین و در بین مردم فراگیر شد . مردم هر کجا که در حال ورزش کردن بودند میتوانستند آن را حس کنند و البته امروزه هم مردم این حس را می‌توانند لمس کنند. " میخواهی 4 کیلومتر بدوی؟ فقط انجامش بده!"  براستی این پیام بقدری قدرتمند است که حتی می توان   Just do it ! را برای انجام هر کاری ، به خودِ خودتان بگویید و اثرش را ببینید !

این شعاری است که میتواند به همهی ما و به هر کاری مربوط باشد . محرکی ذهنی خوبی است که باعث میشود خودمان را به چیزی فراتر از محدودیتهایمان در لحظه انجام کاری ترغیب کنیم. پس وقتی میخواهید بهترین راه را برای معرفی برندتان پیدا کنید باید از خودتان این سوال را بپرسید که قرار است چه مشکلی را برای مشتری‌هایتان حل کنید؟ محصول یا خدمات شما چه راه حلی ارائه میدهد؟ با استفاده از انتقال پیام به مشتریها ، میتوانید یک رابطهی احساسی با آنها برقرار کنید که به سادگی خدشهپذیر نیست و با هدف خیلی از مردم می تواند همسو و مشکل گشا باشد.

2- شرکت فولکس واگن: به کوچک بودن فکر کن!

خیلی از شرکتها و متخصصین بازاریابی فولکس واگن (Volkswagen) را با عنوان " به کوچک بودن فکر کن" یاد میکنند. در سال ۱۹۶۰ یک گروه تبلیغاتی بزرگ تصمیم گرفت به این سوال پاسخ بدهد که: چطور میتوان طرز فکر مردم را در مورد یک ملت تغییر داد؟

برای مثال، آمریکاییها همیشه مایل بودند ماشینهای بزرگِ تولید خودشان را خریداری کنند به طوری که حتی ۱۵ سال بعد از پایان جنگ جهانی دوم هم اغلبِ آنها علاقهای به خرید خودروهای کوچک آلمانی نداشتند. حال این سوال مطرح میشود که تبلیغات فولکس واگن در آمریکا چطور نظر آنها را عوض کرد؟ آنها دقیقا به انتظارات مردم توجه کردند. "شما فکر میکنید محصولات ما کوچک هستند؟ بله، دقیقا همینطور است."  فولوکس واگن در این پیام تلاش نکرد تا آن چیزی را که نبودند نمایش بدهد و این درست ترین کاری است که در برندسازی می توان انجام داد .

مهمترین درسی که میتوان از این کمپین تبلیغاتی گرفت این است که سعی نکنید محصول، شرکت یا خدماتتان را در قالب چیزی که نیست معرفی کنید، چون مشتریها به فراست و درستی تشخیص میدهند و قضاوت خواهند کرد .

3- شرکت مارلبورو: انسان مارلبورویی

تبلیغ برای انسان مارلبوروییِ یا همان کابوی مستقل این شرکت که از سال ۱۹۵۵ شروع شد، نشان داد یک برند با خلق و نمایش یک سبکِ زندگی حول محصولات خود می‌تواند تا چه اندازه قدرت پیدا کند. "آیا میخواهید یک فرد آزاد باشید؟ میخواهید قوی باشید؟ آیا دوست دارید محدودیتها را کنار بگذارید؟" این تعریفی بود که فلیپ موریس بنیانگذر و تیم برندسازی اش  از یک انسان مارلبورویی یا یک آمریکایی مستقل و آزاد  ارائه دادند.

این کمپین تبلیغاتی موفق بود چون یک زندگی ایدهآل را به تصویر میکشید که خیلیها آرزو داشتند آن را تجربه کنند. پس فکر کردن به نیازهای زندگی مردم یا آنچه برای داشتن یک زندگی ایدهآل به آن احتیاج دارند یکی از راههای موفقیت یک برند است..

4- شرکت فرآوری شیر کالیفرنیا : " شیر گرفتی؟ "

این شرکت با استفاده از شعار " شیر گرفتی ؟" got milk?  یا شیر داری ؟ توانستند فروش شیر در کالیفرنیا را تنها طی یک سال ۷ درصد افزایش دهند. اما این پایان داستان نبود و این شعار از مرزها عبور کرد و تا امروز هم می‌توانید میلیونها شعار را با عنوان "فلان محصول را داری؟" ببینید. این کمپین با خط سفید شیر روی لب هنرپیشگان معروف و شخصیت های فانتزی مثل سوپرمن توانست موفقیت چشمگیری بدست آورد .

به این نکته هم توجه کنید که هدف این شعار اصلا  تنها کسانی که شیر مصرف نمیکنند نبود بلکه روی مشتریهای قبلی سرمایه‌گذاری هم میکرد. پس، لازم نیست صرفا همیشه به دنبال مشتریهای جدید برای خدمات یا محصولات خود باشید. گاهی باید مشتریهای فعلی خود را به استفادهی بیشتر از محصولاتتان ترغیب کنید؛ در واقع باید کاری کنید که مشتریهای شما حامی‌تان باشند و از محصول و خدمات شما لذت ببرند.

5- داو: زیبایی واقعی

دنیایی را تصور کنید که در آن زیبایی منبع اعتماد به نفس باشد، نه اضطراب. این جمله در واقع شعار کمپین تبلیغاتی شرکت داو  (Dove)  بود که به زیبایی واقعی و فراتر از رنگ و لعاب فکر میکرد و البته با استقبال زیادی در گوشه و کنار دنیا هم روبه‌رو شد. آنها از یک روش ساده اما موثر برای بازاریابی و برندسازی استفاده کردند: تبلیغات شرکت داو حولِ یک موضوع مهم و حساس میگشت. آنها تبلیغی ساختند که در طی آن یک آزمایش اجتماعی به نمایش در می‌آمد؛ از یک چهره‌نگار اداره‌ی تحقیقات پلیس امریکا (FBI) درخواست شد دو طرح از هر یک از زنان داوطلب این تحقیق رسم نماید. یکی از این طرح‌ها بر اساس توصیفات خودِ آن زن ترسیم می‌شد و طرح دیگر بر اساس توصیفات یک غریبه. جالب است بدانید که این دو تصویر کاملا متفاوت بودند. داو این نتایج را همراه با این آمار قابل توجه ارائه داد که تنها 4 درصد  از زنان در سراسر دنیا خود را زیبا می‌دانند.

و اما نتایج: این ویدئوها بیش از ۱۱۴ میلیون بار دیده و ۳۷۴ میلیون بار به اشتراک گذاشته شدند چون به خوبی با مخاطبان ارتباط برقرار کردند و مردم هم پیام شرکت داو را شنیدند. این تبلیغ با مخاطبان خود همراه و همدل بود، و آنها هم به دلیل این تبلیغ و کمپینِ جذاب و هم به دلیل آمار و ارقامی که داو برای پشتیبانی از پیام خود استفاده کرده بود تحت تاثیر قرار گرفتند.

6- شرکت اپل : از مک استفاده کن !

از بین همهی کمپینهای تبلیغاتی مکینتاش  (mac)، شعار "از مک استفاده کن " عملکرد خیره‌کنندهتری داشت. نزاع بین سیستم عامل مک و کامپیوترهای ویندوزی تبدیل به یکی از موفق‌ترین کمپین تبلیغاتی اپل شد. در سال اول به کارگیری این کمپین اپل توانست سهم خود را در بازار  42 در صد افزایش دهد. این کمپین تبلیغاتی هر آنچه لازم بود مشتریها در مورد محصولات اپل بدانند، بدون اینکه فقط مشخصات محصول را تبلیغ کنند، به آنها ارائه می‌داد.

باید بدانیم که اگر محصول ما کاراییهای جدید و فوق‌العادهای دارد، نباید آنها را مثل چماق بر سر مشتریهای مان بکوبیم. در عوض، باید این مزایا را به صورت قابل فهمی بیان کنیم و کاری کنیم که آن ها بتوانند خودشان را در حال استفاده از محصول مجسم کنند و برای استفاده از آن ترغیب شوند.

7- کلایرول : استفاده کردید یا نه؟

وقتی شرکت بهداشتی آرایشی کلایرول (Clairol) در سال ۱۹۵۷ برای اولین بار این سوال را مطرح کرد از هر ۱۵ نفر تنها یک نفر به آن پاسخ مثبت داد، اما تنها ۱۱ سال بعد نیمی از پاسخها مثبت بود. موفقیت این کمپین تبلیغاتی به حدی بود که در بعضی ایالت ها یکی از مواردی که باید در گواهینامهی زنها ذکر میشد رنگ مو بود. کلایرول دقیقا بر خلاف مغازهدارها عمل کرد: آنها نمی‌خواستند همهی زنها در کوچه و خیابان در مورد استفاده از محصولشان صحبت کنند، بلکه هدفشان این بود که محصولشان آنقدر باکیفیت باشد که اگر کسی از آن استفاده کرد دیگران متوجه نشوند. و اما درس این کمپین تبلیغاتی: گاهی اوقات فقط کافی است نشان دهیم که چرا و چگونه محصولمان عمل میکند . بعبارت دیگر مخاطبین ما صرفا محصولات ما را نمی خرند ، بلکه آنها دلیل کار ما را می خرند.

8- شرکت دبیرس :  یک الماس برای همیشه!

در سال ۱۹۹۹، مجله‌ی تبلیغات AdAge شعار شرکت دبیرس با عنوان"یک الماس برای همیشه" را به عنوان بهترین شعار قرن بیستم معرفی کرد.  دبیرس در واقع پایهگذار این سنت بود. آنها باعث شدند همه فکر کنند که حلقهی الماس یک کالای لوکسِ واجب برای ازدواج است. آنها میخواستند این فکر در ذهن مردم رسوخ کند که هر کس قرار است ازدواج کند باید یک حلقهی الماس برای نامزدی تهیه کند. اما درسی که میتوانیم از این کمپین تبلیغاتی بگیریم این است که با بازاریابی صحیح میتوان کاری کرد که یک محصولِ تقریبا ارزان، لازم و تجملی به نظر برسد. اینگونه بهتر می توان واکنش تصمیم گیری مشتریان را تحت تاثیر قرار داد .

9- اُلد اِسپایس : مَردی که مَرد شما هم میتواند بوی او را بدهد!

میتوان گفت که شعار تبلیغاتی این کمپین ره صد ساله را یک شبه طی کرد. Old Spice  در اولین قسمت از ویدئوهای این کمپین که برای اولین بار در سال ۲۰۱۰ ارائه شد، بازیگری به نام عیسی مصطفی نفش بازی میکرد. این ویدئو حدود ۵۱ میلیون بار دیده شد. چند ماه بعد در ژوئن همان سال شرکت الد اسپایس دومین ویدئوی تبلیغاتی خود را منتشر کرد که در آن از چهرهی همان بازیگر قبلی استفاده شده بود.

مصطفی به سرعت به مرد اُلد اِسپایس تبدیل شد. این شرکت ویدئوهای این کمپین که در آن مصطفی به هوادارانش در فیسبوک، توئیتر و دیگر شبکههای اجتماعی به طور اختصاصی پاسخ میداد را به راه انداخت.

طی دو روز این شرکت ۱۸۶ ویدئوی شخصی و بامزه منتشر کرد که در آنها مصطفی با هوادارنش صحبت میکرد. گفته میشود که این ویدئوها ۱۱ میلیون بار دیده شدند و شرکت ۲۹۰۰۰ هوادار فیسبوکی و ۵۸۰۰۰ فالوئر توئیتری جدید پیدا کرد.

جیسون باگلی (Jason Bagley) میگوید: " ما ویدئوهای تبلیغاتی کوتاه و زیبایی برای تکتک مشتریهایمان میفرستادیم و ویژگی بارزمان شخصی بودن این ویدئوها و سرعت بسیار بالایمان در این کار بود "

آژانس تبلیغاتی کمپین هم نظر داد که :  "ما در واقع برای هر کس یک ویدئوی کوتاه و شخصی میفرستادیم و سرعت‌مان هم بسیار بالا بود. چون کسی انتظار پاسخ در برابر جواب سوال یا نظرش را نداشت در این کار موفق شدیم."

پس اگر کمپینتان به سرعت با مشتریها و هوادارانتان ارتباط برقرار کرد، هر کاری از دستتان برمیآید انجام بدهید تا این ارتباط را حفظ کنید. اما همزمان باید حواستان جمع باشد پیامی که منتقل میکنید در راستای اهداف و پیام اصلی برندتان باشد.

10- وِندیز : گوشتِش کو؟

شاید به نظر برسد که این کمپین تبلیغاتی با نشان دادن یک همبرگر بزرگ به موفقیت رسیده اما حقیقت چیز دیگری است.

شرکت وِندیز Wendy’s رقیبهایش را هدف گرفت و با روشی جسورانه در بازاریابی، برند خود را تقویت کرد. عبارت سادهی"گوشتِش کو؟"برای این استفاده شد که نشان دهد سایر رقبا در ساندویچهایشان از گوشتِ کمی استفاده میکنند. این عبارت به سرعت فراگیر شد و برای هر چیزی که جای خالی آن در زندگی مردم حس میشد نیز قابل استفاده بود !

چون پیشبینی اینکه آیا یک شعارِ همهگیر میتواند به موفقیت خود ادامه بدهد یا نه سخت بود ؛ شرکت وندیز به طور هوشمندانه‌ای از استفاده‌ی بیش از حد از آن خودداری کرد. آنها تنها به مدت یک سال از آن استفاده کردند و اجازه دادند تا همه چیز روال طبیعی خود را طی کند. اما درسی که میتوان از این کمپین تبلیغاتی گرفت: حواستان به عوامل موفقیت و شکست‌تان باشد. صرفا چون چیزی پیدا کردهاید که موفقیتآمیز بوده نباید آنقدر از آن استفاده کنید که کارایی خودش را از دست بدهد ! بگذارید شرکت‌تان تغییر و رشد کند، خواهید دید که ایجاد تغییرات و انجام کارهای جدید حتی موفقیتی بیشتر از قبل برای‌تان به ارمغان می‌آورد.

امیدوارم مطالب مورد توجه و استفاده شما قرار گرفته باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۹ ، ۱۰:۲۲
فرهاد فروغی